English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slow match U کبریت کند سوز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slow U یواش
slow U کودن تنبل
slow down U کاهش
slow U اهسته کردن یاشدن
slow U مسیر خیس
slow U حرکت کند ومنحرف گوی بولینگ
slow down <idiom> U از حد معمول آرامتر
slow-down <idiom> U به توقف کامل نرسیدن
SLOW آهسته
slow U تدریجی
slow U کند
slow down U به عقب انداختن
slow down U تاخیر کردن
slow down U کند
slow down U اهسته
slow and sure U شتاب کار را خراب میکند
go-slow U آرام کارکردنکارگرانبهنشانهاعتراض
slow U اهسته
match U مسابقه
match U رویارویی بازیهای دو جانبه
match U علامت دوبدو گذاشتن چوب
match U جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
match U تطبیق
match U تطابق
match U مطابقت کردن
an out match U مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
match up U یارگیری
match U تنظیم ثبات معادل با دیگری
match U جور کردن
match U همتا کردن
match U مطابقت
match U حریف
match U همتا
match U نظیر
match U لنگه همسر
match U جفت
match U ازدواج زورازمایی
match U وصلت دادن حریف کسی بودن
match U جور بودن با
match U قرینه سازی در طرح یا بافت
match U بهم امدن
match U تطبیق تطابق
match U چوب کبریت
match U مسابقه کبریت
slow footedness U اهستگی
slow footedness U کندروی
slow gait U چهارنعل کوتاه با حرکت اسب به چپ و راست
slow gaited U کندقدم
slow footed U اهسته
slow footed U کندرو
slow fire U یک دقیقه فرصت برای تیراندازی به هر نفر
slow fire U اتش کردن بانواخت کند
slow fire U نواخت کند
slow whistle U تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
slow coach U ادم قدیمی مسلک
slow learner U کنداموز
slow twitch U کند انقباض
slow to wrath U دیر خشم
slow to wrath U دیرغضب
slow to anger U دیر غضب
slow setting U کند گیر
slow pill U ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
slow paced U اهسته خرام
slow paced U اهسته گام
slow of speech U کندزبان
slow neutron U نوترون کند
slow to wrath U خونسرد
slow moving U کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
slow moving U دارای حرکت کند
slow coach U ادم بیحال یا کودن
slow-witted U کندذهن
slow-witted U بیهوش
slow witted U کند ذهن
slow-motion U برپیچسرخورنده
slow motion U کند
slow motion U کند جنبی
slow curing U قیرهای محلول دیرگیر
slow motion U حرکت کند
slow motion U کند نمایی
slow lane U محلعبورآهسته
slow ahead U اهسته به جلو
at a slow pace U اهسته
slow worm U مار شیشهای
slow and steady U اهسته وپیوسته
slow worm U کورمار
dead slow U خیلی اهسته
These gloves do not match . U این دستکشها لنگه به لنگه است
To strike a match. U کبریت زدن
slanging match U بزنبزن کتککاری
shouting match U بحثوجدلپرسروصدا
return match U بازیبرگشت
to strika a match U کبریت زدن
sparring match U مبارزه تمرینی بوکس
a good match U زن و شوهری که خوب بهم بخورند
international match U مسابقه بین المللی [ورزش]
winner of a match U برنده مسابقه
wresthing match U مسابقه کشتی
wrestling match U مسابقه کشتی
telex match U رویارویی تلکسی
Test match U مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
match foursome U مسابقه بین دو تیم دونفره بایک گوی برای هر تیم
match fishing U مسابقه ماهیگیری درانگلستان
love match U عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
friction match U کبریتی که با اصطکاک ومالش روشن میشود
cable match U رویارویی تلگرافی شطرنج
discounting match U ادامه ندادن به مسابقه کشتی
brimstone match U کبریت گوگردی
match box U قوطی کبریت
ballistic match U تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
Test match U مسابقه ازمایشی
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match point U اخرین امتیاز
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
Test match U مسابقه بین المللی کریکت
match maker U ترتیب دهنده مسابقه
quick match U فتیله توپ یا ترقه
match points U اخرین امتیاز
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
radio match U رویارویی رادیویی
safety match U کبریت بی خطر
postal match U مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
match race U مسابقه دو بین دو نفر
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
match penalty U خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
slow motion picture U تصویر با حرکت اهسته
slow burning conductor U سیم اهسته سوز
slow moving depression U کمفشاری کند
slow curing cutback U قیر مایع دیرگیر
Slow but sure wins the race. <proverb> U پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
slow-burning stove U اجاقآرام پز
He was walking with slow steps . U با قدمهای آهسته راه می رفت
to strike a match or light U کبریت زدن
rugby test match U مسابقه بین المللی رگبی
The craps should match the curtains. U پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
slow and steady wins the race U اسب تازی دوتک روبشتاب شتراهسته میرودشب وروز
Be slow to promise and quick to perform. <proverb> U در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
slow-wave sleep [SWS] U مراحل سوم و چهارم خواب [روانشناسی]
slow-wave sleep [SWS] U خواب عمیق [روانشناسی]
To win the match(race,contest). U مسابقه رابردن
The football players are warming up before the game ( match) . U هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com