English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sliding seat U نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sliding U سرخوردگی
sliding U لغزش
sliding U گوشواره
sliding U اچار تی شکل
sliding U چهارچوب متحرک
sliding caliper U کولیس [ابزار]
sliding channel U کانال
sliding wedge U کشوی متحرک
sliding wedge U تیغه متحرک کولاس گاوهای افقی
sliding door U در کشوی
sliding rail U ریلمتحرک
sliding weight U وزنمتحرک
sliding window U پنجرهمتحرک
sliding wedge U گاوه افقی یاکولاس افقی
sliding caliper U قطرسنج [ابزار]
line of sliding U خط لغزش
sliding rule U خطکش ریاضی
sliding rule U خط کش مهندسی
sliding wedge U کشو
sliding tackle U تکل درحال لیز خوردن
sliding sluices U دریچه کشویی مستغرق
sliding breech U چهارچوبمتحرکتهتوپ
sliding plan U برنامه لغزان
sliding friction U اصطکاک لغزشی
sliding formwork U قالببندی لغزان
sliding form U قالب بندی کشویی
sliding door U در کشودار
sliding contact U کنتاکت لغزشی
sliding contact U کنتاکت لغزان
sliding caisson U صندوقه کشویی
sliding bolt U کلون در
sliding board U سراشیبی
sliding board U سرسره
sliding cover U پوششمتحرک
sliding speed U سرعت لغزشی
sliding scale U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding scales U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding overlap arm U بازویپوشش
sliding cheek bit U دهنهلیزپهلویی
sliding folding window U پنجرهتاشویمتحرک
seat U مقر
seat U جایگزین ساختن
seat U نشیمنگاه
seat U جایگاه نشاندن
seat U مرکز مقر
seat U کفل
seat U سرین
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
seat U محل اقامت
seat U جا
seat U صندلی
seat U نیمکت
seat U نشیمنگاه مسند
seat U قسمت میانی زین اسب
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Is this seat taken? U آیا این صندلی گرفته شده است؟
take your seat U بنشینیدسرجای خودتان
seat U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat U حرکت تعادلی
seat U سکوی استقرار
seat U پایه
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
seat back U پشتیصندلی
double seat U صندلیدونفره
reel seat U جایگاهقرقره
first officer's seat U صندلیخلباناول
adjustable seat صندلی متحرک
dual seat U زینموتور
commander's seat U صندلیفرمانده
captain's seat U محلنشستنکاپیتان
seat stay U نگهدارندهصندلی
rear seat U صندلیعقب
seat tube U تیوپصندلی
bench seat U صندلیاتومبیل
single seat U صندلییکنفره
seat cover U پوششصندلی
ejector seat U صندلی پران [هواپیمایی]
ejection seat U صندلی پران [هواپیمایی]
book a seat U جا رزرو کردن
to resign one's seat U از جای مجلسی خود کناره گرفتن
parliamentary seat U جای مجلسی
parliamentary seat U صندلی مجلسی
seat belt U کمربند صندلی هواپیما
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
take a back seat <idiom> U پذیرش پستترین مقام
on the edge of one's seat <idiom> U ناآرام بودن
Where is my seat(place) U جای من کجاست ؟
keay seat U جا خار
country seat U خانهی اربابی
seat-belts U کمربند صندلی هواپیما
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat U صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat U حکومت نشین
governor's seat U حاکم نشین
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
hiking seat U تهته اتکای خم شونده در قایق
judgement seat U دادگاه
jump seat U صندلی تا شو
key seat U جاخار
key seat U شیار خار
he lost the seat U دوباره بوکالت برگزیده نشد
folding seat U صندلی تاشو
seat-belt U کمربند صندلی هواپیما
ejection seat U صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
bucket seat U صندلی یکنفری
hot seat U صندلی برقی
hot seat U صندلی الکتریکی
window seat U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat U صندلی عقب اتومبیل
box seat U صندلی لژ
bridge seat U تکیه گاه
bridge seat U پاشنه پل
classical seat U وضع بدنی سوارکار روی زین
county seat U مرکز بخشداری
drive's seat U صندلی راننده
love seat U صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
the seat of pain U جای درد
valve seat U نشیمنگاه سوپاپ
to induct into a seat U در جایی برقرار کردن
the seat thought U مرکز اندیشه یا فکر
the seat of pain U موضع درد
straddle seat U تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
primer seat U مقر چاشنی
seat of the pants U استفاده از تجربه
seat of settlement U محل نشست ساختمان
mercy seat U تخت خدا
seat of government U مقر حکومت
seat bars U میلههای تکیه گاه
seat angle U نبشی نشیمن
pillion seat U جای اضافی در موتور سیکلت
country seat U خانهی بزرگ روستایی
mercy seat U سرپوش رحمت
valve seat insert U مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
valve seat reamer U جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
back-seat drivers U آدم فضول
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver U آدم فضول
valve seat wrench U دریچهآچارپایه
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
valve seat grinder U دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
fly by the seat of one's pants <idiom> U دست تنها
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
flat racing seat U خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
seat-belt warning light U چراغهشدارکمربندایمنی
You are a back seat drive.You are on the sidelines. U کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com