Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 59 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sitting duck
U
هدف بی دفاع واسان
sitting duck
<idiom>
U
هدف ثابت
sitting duck
<idiom>
U
بی خیال نشستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She was sitting on my right.
U
سمت راست من نشسته بود
sitting
U
نشسته
sitting
U
نشیمن صندلی
sitting
U
جا
sitting
U
نشست
sitting
U
جلسه
sitting room
U
اتاق نشیمن
sitting-room
U
اتاق نشیمن
sitting-rooms
U
اتاق نشیمن
sitting in camera
U
جلسه غیر علنی
sitting in camera
U
جلسه خصوصی دادگاه
sitting position
U
وضعیت نشسته
baby-sitting
U
از بچه نگاهداری کردن
baby-sitting
U
بچه داری کردن
the parliament is sitting
U
مجلس منعقداست
sitting tenant
U
قوانینمربوطبهکرایهخانه
Woman sitting on the man
U
کیر سواری
sitting pretty
<idiom>
U
درشراط دلخواه بودن
She was sitting in the corner of the room .
U
گوشه اتاق نشسته بود
duck
U
اخراج توپزن بی امتیاز
duck
U
جا خالی دادن
duck under
U
سر زیر بغل
duck
U
درگیر شدن هواپیماها
duck
اردک
duck
U
مرغابی
duck
U
اردک ماده غوطه
duck
U
غوض
duck
U
کد مخصوص درگیریهای هوایی
duck
U
زیر اب رفتن غوض کردن
To dodge . To duck.
U
جاخالی دادن (دربازی )
duck and drake
U
اردک نر
dead duck
<idiom>
U
در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
duck soup
<idiom>
U
آسان
lame duck
<idiom>
U
نزدیک به بازنشسته شدن
to be a dead duck
U
بیهوده بودن
[چیزی یا کسی]
decoy duck
U
مرغابی ای که مرغان دیگررابدام میاندازد
dead duck
U
آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
duck and drake
U
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck hook
U
ضربه پیچدار کوتاه
duck soup
U
سهل
duck soup
U
اسان
duck soup
U
کار اسان وسهل
break one's duck
U
کسب نخستین امتیاز
to be a dead duck
U
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
scaup duck
U
اردک قرمز اسیاواروپا وامریکا
shoot the duck
U
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
bowled for a duck
U
باختن بازیگر بی امتیاز
lame duck
U
از کار افتاده
lame duck
U
علیل وناتوان
baiting duck
U
مرغ دام
man darin duck
U
یکجور مرغابی کاکل دار که اصل ان از چین است
duck under and rear takedown
U
یک دست و یک پا
like water off a duck's back
<idiom>
U
بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
He stands there like a duck in a thunder storm.
<idiom>
U
مانند خر در گل گیر کرده.
[اصطلاح مجازی]
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
He was sitting on my left (left side)
U
طرف چپ من نشسته بود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com