English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
simple average U میانگین ساده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
simple mean U میانگین حسابی
simple mean U میانگین ساده
simple U ساده
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simple U اسان
simple U بسیط
simple U بی تکلف
simple U ساده دل
simple U نادان ساده کردن
simple U ناازموده
simple U خام
simple beam U تیره ساده
simple contract U عقد منعقد درسند عادی
simple contract U قرارداد شفاهی
simple compression U فشار ساده
simple bending U خمش ساده
simple beam U تیر ساده
simple equation U معادله خطی
simple eye U چشم ساده
simple fraction U کسر ساده
simple magnet U مغناطیس ساده
simple distillation U تقطیر ساده
simple minded U ساده دل
simple minded U ساده لوح
simple interest U سود پول بر اساس سال 063 روزه
simple interest U سود ساده
simple-minded U ساده لوح
simple motion U حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
simple attack U حمله ساده
simple regression U رگرسیون ساده دو متغیره
simple premission U اذن محض
simple parry U دفاع ساده
simple oscillator U نوسانگر ساده
simple hearted U بی تزویر
simple hearted U ساده دل
fee simple U میراث قانونی بلامعارض ملک مطلق
fee simple U حق الزحمه متعارف
simple schizophrenia U اسکیزوفرنی ساده
simple shear U برش ساده
simple arc U لامپ قوسی ساده
simple wing U طرح تهاجمی با خط نامتعادل
simple truss U خرپای ساده
simple support U تکیه گاه ساده
simple structure U ساخت ساده
simple stress U تنش ساده
simple strain U تغییر طول نسبی ساده
simple shear U دراین برش تنش عمودی وجودندارد
fee simple U حق تملک دائم
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
simple-hearted <adj.> U ساده دل
simple correlation U همبستگی ساده
simple majority U اکثریتنسبی
simple leaves U برگهایتازه
simple circuit U مدار توان
simple axis of symmetry U محور ساده تقارن
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
simple periodic current U جریان دورهای ساده
tenant in fee simple U متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
simple cubic lattice U شبکه مکعبی ساده
This is treason, pure and simple. U خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
simple harmonic motion U حرکت نوسانی ساده
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
In simple (plain) English. U به انگلیسی ساده
There is more to it than meets the eye . It is not simple as all that. U موضوع اینقدرها هم ساده نیست
The dilemma has no simple answers. U این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
simple randon sampling U نمونه گیری تصادفی ساده
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
simple list text chart U جدول نوشتاری با لیست ساده
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
average value U میانگین
average U خسارت بحری
particular average U خسارت جزئی
particular average U خسارات جزئی
average value U مقدار متوسط
average value U ارزش میانگین
average value U مقدار میانگین
above-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
above average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
on average [on av.] U روی هم رفته
on average [on av.] U در میانگین
on average [on av.] U در حالت کلی
with particular average U مشمول خسارات خاص
over-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بیش از حد متوسط
above-average <adj.> U بیش از حد متوسط
above average <adj.> U بیش از حد متوسط
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
with average U شامل خسارات خصوصی وجزئی
particular average U خسارت خاص
average U میانگین حسابی متوسط حسابی
average U خسارت
average U معدل میانگین
average U مقدار متوسط
average U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average U در حالت کلی
average out U میانگین در نظر گرفتن
average U عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average U ایجاد میانگین
average particular U خسارت وارده بر کشتی
average U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average U معدل
average U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average U معدل گرفتن
average U میانگین
average U رویهمرفته بالغ شدن
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average U میانگین موفقیت
average U پیدا کردن
average U درجه عادی میانگین
average U میانه متوسط
average U حد وسط
average U متوسط
average U متوسط خسارت در بیمه
average U روی هم رفته
average U حد متوسط
average U میانگاه
average expense U هزینه متوسط
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average cost U میانگین هزینه
average cost U هزینه متوسط
average costs U معدل هزینه کل محصولات
average depth U عمق متوسط
average deviation U انحراف متوسط
average deviation U انحراف میانگین
average discharge U بده میانگین
average error U خطای میانگین
average efficiency U بازده متوسط
average discharge U بده متوسط
average conditions U شرایط متوسط
average conditions U شرایط عادی
Nikkei average U شاخصسهام درژاپن
average key U کلیدوسط
with pwrticular average U مشمول خسارت خاص
weighted average U متوسط وزنی
weighted average U میانگین موزون
weighted average U میانگین وزنی
average adjuster U کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater U کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjustment U تصفیه خسارت
average available discharge U بده میانگینی دسترس
average available discharge U بده متوسط مفید
average bond U ضمانت نامه جبران خسارت
average clause U بند یا ماده خسارت
average clause U عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average flow U بده میانگین
average price U قیمت متوسط
average output U محصول متوسط
free of all average U معاف از هرگونه خسارت
average speed U سرعت متوسط حرکت
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
general average U خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
average speed U سرعت متوسط
average payment U پرداخت متوسط
goal average U گل اواژ
goal average U گل شماری
average revenue U قیمتی که خریدارمی پردازد
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average productivity U بازدهی متوسط
average price U میانگین قیمت
average product U محصول متوسط
average voltage U ولتاژ متوسط
batting average U میانگین توپزنی
average product U تولید متوسط
batting average U میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
bowling average U میانگین امتیازهای توپ انداز
bowling average U معدل امتیاز بازیگربولینگ
composite average U معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average productivity U بهره دهی متوسط
average revenue U قیمت عادی
monthly average U متوسط ماهیانه
moving average U میانگین غلتان
average life U عمر متوسط اقلام دارائی
average life U عمر میانگین
average yield U بازده متوسط
average latency U تاخیر متوسط
average latency U رکود متوسط
average intensity U شدت جریان متوسط
average input U نهاده متوسط
average heading U جهت متوسط هواپیما
average heading U جهت متوسط مسیر
average flow U جریان متوسط
average life U عمر متوسط
average radius U شعاع میانه
moving average U میانگین متحرک
average bond U ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average radius U شعاع میانگاه
average revenue U درامد متوسط
average return U بازده متوسط
average tax rate U نزخ متوسط مالیات
average fixed cost U هزینه ثابت متوسط
average reaction rate U سرعت متوسط واکنش
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average revenue product U درامد متوسط محصول
average seek time U مدت متوسط جستجو
average reaction rate U مقدار متوسط واکنش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com