English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
silicon chips U تراشه سیلیکن
silicon chips U تراشه سیلیکان
silicon chips U تراشه سیلیسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
silicon U قطعه نازک کریستال سیلیکون خالص با قط ر چند اینچ که روی آن مدارهای مجتمع قرار دارند.
silicon U قطعه کوچک سیلکون در داخل و روی سطح ای که مدار کامل یا تابع منط قی ایجاد شده است .
silicon U عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
silicon U ماشین تولید کریستال سیلیکون و پس برش دادن آن قط عات باریک و کوچک
silicon U محل پایه تولید کنندگان قط عات نیمه هادی آمریکا در california
silicon U بخشی از RAM که به صورت دیسک درایو سریع کار میکند
silicon U سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
silicon U سیلیسیم
silicon U Si :symb
silicon U سیلیسیوم
silicon U سیلیکن
silicon U سیلیکان
silicon U سیلیکون
silicon bronze U مفرغ سیلیسیم دار
silicon blow U گرم دمیدن
silicon hydride U سیلان
ferro silicon U فرو سیلیکان
silicon valley U محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
silicon detector U دیود سیلیسیم دار
silicon diode U دیود سیلیسیمی
silicon rectifier U یکسو کننده سیلیسیمی
silicon steel U فولاد سیلیکاتی
silicon valley U دره سیلیکان
silicon chip U تراشه سیلیسی
silicon wafer U قرص سیلیکان
silicon chip U تراشه سیلیکان
silicon chip U تراشه سیلیکن
silicon controlled restifier U یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
chips U ژتن ریزه
(when the) chips are down <idiom> U بامشکل بزرگی مواجه شدن
when the chips are down <idiom> U درزمان مهم وخطرناک
chips U چیپس
chips U وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips U تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chips U وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chips U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chips U پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chips U خرده چوب
chips U سیب زمینی سرخ کرده
chips U رنده کردن
chips U ورقه شدن
chips U ژتون
chips U مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chips U تراشه
chips U لپ پریده کردن یا شدن
chips U پاس بلند قوسی
chips U اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chips U قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chips U کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chips U طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
bargaining chips U انگیزانه
potato chips U باریکه سیب زمینی سرخ کرده
let the chips fall where they may <idiom> U نگران نتیجه یک کشف نبودن
bargaining chips U عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chips U مزیت
removal of chips U برداشت براده
bituminized chips U تراشههای اسفالت
discharge of chips U تخلیه براده ها
fish and chips U خوراک ماهی وسیب زمینی سرخ کرده
removal of chips U براده برداری
potato chips U چیپز
asphalt coated chips U روکش اسفالت روی سنگریزه ها
The prospects are bleak . The chips are down . U هواپس است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com