Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sidreal year
U
سال نجومی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A firend last year and an aquaintance this year!.
<proverb>
U
پارسال دوست امسال آشنا.
year to year fluctuation
U
نوسانات سالیانه
All the year round. Yes in year out .
U
سالی دوازده ماه ( هر سال )
tenant from year to year
U
مستاجر یک ساله
in the a. year of
U
درسال فرخنده فال
in the a. year of
U
درسال خجسته
f.year old
U
پنج ساله
each year
U
هرسال
d. year
U
سال میلادی مسیحی
in the year one
U
در زمان بسیار پیش
within a year
U
در عرض یک سال
in the year
U
در سال 3491
last year
U
پارسال
year by year
U
سال بسال
year by year
U
همه ساله
off year
U
سال کسادی
off year
U
سال کم فعالیت
off year
U
سال کم محصول
year in year out
U
سال دوازده ماه
next year
U
سال دیگر
year in year out
U
همیشه
last year
U
سال گذشته
year
U
سال
New Year
U
سال جدید
the f.of the year
U
برگ ریزان
next year
U
سال بعد
New Year
U
سال نو
year
U
سنه
year
U
سال نجومی
from (since) the year one
[American E]
<adv.>
U
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
New Year's Eve
U
شب سال نو
intercalary year
U
سال کبیسه
By the end of the year
U
تا آخر سال
quarter
[year]
U
دوره سه ماهه
theater of the year
U
تئاتر سال
year book
U
سالنامه
year and day
U
مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
work year
U
سال کاری
tropical year
U
سال استوایی
tropical year
U
سال اعتدالی
vintage year
U
سال وفور محصول انگور
vintage year
U
سال پرنعمت
water year
U
سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
wet year
U
سال پر اب
wet year
U
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
year and day
U
یک سال و یک روز
New Year's Eve
U
شب ژانویه
year-end
U
وابسته به پایان سال
year-round
U
در تمام مدت سال
year-round
همه ی سال
tax year
مالیات سالانه
During (in)the current year.
U
درسال جاری
In the year 2000…
U
درسال 2000...
She shot up last year .
U
پارسال یکدفعه قد کشید
the year in question
U
سالی که مورد بحث است
Christmas comes but once a year.
<proverb>
U
جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
quarter
[year]
U
سه ماه
year-long
U
یک ساله
year-end
U
سالپایانی
year of age
U
سال عمر
year-end
U
پایان سال
year-round
<idiom>
U
همه ساله
with each passing year
U
با گذشت هر سال
year-end
سال پایان
year-long
U
یک سال
year-long
U
به مدت یک سال
the year past
U
سال گذشته
leap year
U
سال کبیسه
fiscal year
U
دوره مالی
academic year
U
سال دانشگاهی
academic year
U
سال تحصیلی
all the year round
U
در تمامی یا سرتاسر سال
calendar year
U
سال تقویمی
calender year
U
سال تقویمی
calender year
U
سال کامل تقویم یک سال
callendar year
U
سال
callendar year
U
سال جاری
civil year
U
سال عرفی
fiscal year
U
سال مالی سال جاری
light year
U
سال نوری
New Year's Day
روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
light-year
U
سال نوری
financial year
U
سال مالی
fiscal year
U
سال مالی
dear year
U
سال گرانی
dry year
U
خشک سال
leave year
U
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
lunar year
U
سال قمری
rainy year
آبسال
natural year
U
سال طبیعی
no year oppropriation
U
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year
U
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
sabbatical year
U
مرخصی هر هفت سال یکبار
school year
U
سال تحصیلی
sluggish year
U
سال رکود
sluggish year
U
سال کسادی
solar year
U
سال خورشیدی
solar year
U
سال شمسی
sothic year
U
سال خورشیدی مصری
leave year
U
سال خدمتی
i wish you a happy new year
U
سال نو را به شما شادباش یاتبریک میگویم
it was sold at 0 year's p
U
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
he was born in the year
U
درسال 00000زائیده یامتولدشد
i wish you a happy new year
U
سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
early in the year
U
دراوایل سال
dry year
U
خشکسال
last year's produce
U
محصول پارسال
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
ten year device
وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
from (since) the year dot
[British E]
<adv.>
U
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
At the beginning of the month (year).
U
سرش ؟ بسنگ خورد
The consumption of suger has gone up this year .
U
مصرف شکرامسال با لارفته است
At the beginning of the month (year).
U
سر ماه ( سال )
platonic cycle or year
مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
apparent solar year
U
سال شمسی
apparent solar year
U
سال فاهری شمسی
The subsidy will be phased out next year.
U
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
to say so long to the end of the year
U
با سال پیش خداحافظی کردن
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
They live abroad for the greater part of the year.
U
آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
As part of my training, I spent a year abroad.
U
درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
U
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com