Perdic | shroud laid | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 55 (5 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	shroud laid U	تشکیل شده از چهار رشته چهاررشتهای

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	shroud laid rope U	طناب چهارلا
	shroud laid rope U	طناب چهاربند
Other Matches

	shroud U	کفن
	shroud U	طناب از دکل به عرشه برای کمک به دکل
	shroud U	1 guy
	shroud U	کفن کردن
	shroud U	لفافه
	shroud U	طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
	shroud U	پوشش
	shroud U	پوشاندن
	shroud U	در زیرحجاب نگاه داشتن
	to be laid up with something U	از چیزی مریض شدن
	twice laid U	ساخته شده از انتهای رشتههای طناب
	laid U	زمان گذشته و اسم مفعول lay
	laid up U	مریضدربسترخوابیده
	laid on <past-p.> U	منظور شده
	laid up <idiom> U	بستری دررختخواب
	to be laid up with something U	بیماری گرفتن
	laid on <past-p.> U	تعیین شده
	laid on <past-p.> U	تهیه شده
	laid on <past-p.> U	اختصاص داده شده
	new-laid U	تازه
	new laid U	تازه
	new laid U	تازه گذاشته
	new-laid U	تازه گذاشته
	laid-back U	خونسرد
	deep laid U	موذیانه
	laid-back U	بیشتاب
	laid-back U	آرام
	She laid the book aside . U	کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
	hard laid U	سفت تابیده
	laid up in bed U	وضع
	soft laid U	نرم تابیده
	laid paper U	کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
	laid up in bed U	بستری
	laid up in bed U	پیشه ویژه رشته
	laid up in bed U	وضع طبیعی راه پیچیدگی
	deep laid U	امیخته به زیرکی یا حیله نهانی
	I was laid low with the flu. U	آنفولانزا من را خیلی ضعیف کرد.
	cable laid rope U	طنابیکه ازسه رشته سه لایی بافته شده باشد
	cold laid mixture U	اسفالت سرد
	The dust was laid ( settled ) . U	گرد وخاک نشست
	A curse has been laid on the family . U	خانواده لعنت شده یی است
	hawse laid rope U	طناب سه لا
	the scene is laid in paris U	جای وقوع
	the scene is laid in paris U	درپاریس قرارداده شده است
	dry laid masonry U	بنائی خشکه چین
	hawse laid rope U	طناب سه بند
	dry laid masonry U	فکافته خشکه چینی
	The jewels were laid out beautifully. U	جواهرات رابطرز زیبایی چیده بودند
	I have laid up my car for repairs. U	اتوموبیلم را برای تعمیرات خوابانده ام
	He has laid hands on these lands. U	دست انداخته روی این اراضی
	The scene of the nover is laid in scotland. U	صحنه داستان دراسکاتلند است
	He laid down his life in the service of his country . U	عمرش را درراه خدمت به وطن صرف کرد

Recent search history

Forum search

Search history is off. Activate

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy