English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shop lifting U دزدی از مغازه ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lifting U بار زدن
lifting U جرثقیل
lifting U بالابردن
lifting U بالارو دامنه بالابری
lifting U برا
lifting U بلند کردن شریک رقص اززمین
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting U از جاکندن
lifting U وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lifting U دزدیدن
lifting U بالا بردن
lifting U بالابر
lifting U برداشتن
lifting U رفع کردن
lifting U مقدورات هوایی
lifting U دزدی
lifting U یک وهله بلندکردن بار
lifting U بالابری
lifting U مرتفع بنظرامدن بلندی
lifting U بالارفتن
lifting U سرقت کردن
lifting U بلند کردن
lifting U بالا دادن
lifting U سرقت ترقی
lifting U پیشرفت
lifting U حمل و نقل هوایی
lifting U حمل کردن
lifting U اسانسور
lifting U فرفیت
lifting U جر ثقیل بالا بر
lifting U بالارو
lifting U ترفیع اسانسور
lifting bridge U پل بالارو
lifting body U هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
face lifting U تعمیر
face lifting U جراحی و از بین بردن چین وچرک صورت
lifting power U نیروی خیزش
without lifting a finger U بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
without lifting a finger U بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
lifting cart U جرثقیل دستی [یا برقی] با دو شاخه
lifting jack U جک بالابر
lifting magnet U اهنربای بارکش
lifting megnet U اهنربای بلندکننده بار اهنربای باربردار
weight lifting U وزنه برداری
lifting platform U صفحه بالابر
lifting chain U زنجیربالابر
lifting handle U دستهبلندکننده
lifting hook U قلاببالابر
lifting lever U دیلم
lifting link U اتصالدنده
lifting power U نیروی بالابری
lifting device U ابزار بالا بر
blade lifting mechanism U بلندکنندهتیغه
brake lifting magnet U ترمز مغناطیسی اسانسور
to keep shop U دکان داشتن
shop U مغازه گردی کردن دکه
shop U خریدکردن
shop U کارگاه تعمیرگاه
shop U دکان
keep shop U دکانداری کردن
shop U مغازه
shop U فروشگاه
to keep shop U دکان داری کردن
shop U محل ساخت
shop U کارخانه
shop around <idiom> U به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
shop U کارخانه خرید کردن
shop U کارگاه
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
pawn shop U مغازهی کارگشایی و گروبرداری
shop steward U رئیس گروه
shop stewards U رئیس گروه
smith's shop U اهنگری
union shop U یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
smith's shop U کارگاه اهنگری
shop test U ازمایش کارگاهی
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
shop supply U اماد تعمیرگاهی
welding shop U کارگاه جوشکاری
tommy shop U دکان خواربارفروشی یانانوایی
tuck shop U مغازه قنادی
tuck shop U مغازه حلویات
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
winding shop U کارگاه سیم پیچی
chemist's shop U داروخانه
shop floor U کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
shop-soiled U آسیبدیدهوکثیف
sweet shop U مغازهشیرینیوسیگارفروشی
window shop U به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
to shut up a shop U مغازه ای را بستن
shop assistant دستیار مغازه دار
sex shop U فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
chip shop U مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
grocer's shop U بقالی
food shop U بقالی
grocer's shop U خواربار فروشی
food shop U خواربار فروشی
corner shop U مغازهکوچک
antique shop U فروشگاه اشیاء عتیقه
betting shop U جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
shop fronts U ازاره نمای بنا
break into a shop U دکانی را زدن
coffee shop U قهوه خانه
coffee shop U رستوران
die shop U حدیده سازی
dram shop U جایگاه نوشابه فروشی
electroplating shop U کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop U کارگاه صحرایی
field shop U تعمیرگاه صحرایی
fitting shop U کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
lathe shop U تراشکاری
beauty shop U سالن ارایش وزیبایی
beauty shop U ارایشگاه
base shop U تعمیرگاه پادگانی
bucket shop U جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
closed shop U سیستم بسته
closed shop U با کارکردانحصاری
closed shop U موسسه کارشناسی
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
tea shop U رستوران
tea shop U نهارخوری قهوه خانه
shop front U ازاره نمای بنا
acre shop U حق الارض
assembly shop U کارگاه مونتاژ
base shop U تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
lathe shop U کارگاه تراشکاری
cartwright's shop U دوچرخه سازی
pro shop U فروشگاه باشگاه حرفهای
open shop U سیستم باز
open shop U با کارکرد ازاد
pattern shop U کارگاه مدل سازی
shop girl U شاگرد دکان
print shop U بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
shop drawing U نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
railway shop U تعمیرگاه راه اهن
repair shop U workshop
shop boy U پادو
repair shop U تعمیرگاه
shop boy U شاگرد دکان
open shop U بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
shop boy U شاگرد
machine shop U کارگاه محاسبات ماشینی
shop lifter U دزد مشتری نما
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
shop lifter U دکان بر
milling shop U کارگاه فرزکاری
shop keeper U صاحب دکان
molding shop U کارگاه قالب گیری
nickel shop U ساچمه نیکلی
shop keeper U دکان دار
shop girl U شاگرد پادو
shop or work drawing U نقشه در حین انجام کار
fish and chip shop U جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
automatic turning shop U کارگاه تراشکاری
machine shop tool U ابزار ماشینی
ingot dressing shop U پرعیار کردن شمش
hand molding shop U قالبریزی دستی
mobile repair shop U تعمیرگاه سیار
The goods in this shop could not be flogged. U اجناس این مغازه باد کرده
plate molding shop U مدلسازی
loam molding shop U قالب گیری ماسهای
bull in a china shop <idiom> U کسی که همه چیزرا به هم میریزد
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
This shop deals in goods of all sorts . U دراین مغازه همه چیز معامله می شود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com