English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
share cropper U زارع
share cropper U مستاجر
share cropper U زارع سهم گیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cropper U برداشت کننده محصول
cropper U ماشین موزنی
cropper U پرت شدن
come a cropper <idiom> U شکست خوردن
to come a cropper U افتادن
to come a cropper U پرت شدن
share-out U سهمبندیشده
share U که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share U دایرکتوری
share U حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
to share out U بخش کردن
to share out U تقسیم کردن
share [in] U شرکت [سهم] [در]
What about my share? U پس حق من چه شد ؟
share U سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share U برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share U سهم
share U بخش
share U قیچی کردن
share U سهم بردن
share U تسهیم کردن
share U بخش کردن
share U بهره قسمت
share U حصه
share U فرض
share U توسط کاربران دیگر شبکه است
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share U سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share U پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share U فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share U استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share U دانگ
share U شرکت داشتن در سهم بردن
share U تقسیم کردن
share U باس مورد استفاده
share list U صورت بهای سهام شرکتها
lion's share U تمام
share of inheritance U سهم الارث
share warrant U گواهینامه سهام
Please let me take a share in the expenses. U اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
undivided share U حصه مشاع
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را گرفتن
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
This is your share ( portion ) . U این قسمت ( سهم) شماست
time-share U استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
lion's share U همهی چیزی
lion's share U بزرگترین سهم
lion's share U بخش عمده
wage share U سهم مزد
share in cash U سهم نقدی
share holding U سرمایه گذاری در سهام
non cash share U سهم غیر نقدی
market share U سهم بازار
appointed share U حصه مفروز
bearer share U سهم بی نام
lion share U بزرگترین یا بهترین بخش
capital share U سهم سرمایهای
earnings per share U درامد هر سهم
deferred share U سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
deferred share U سهام موجل
non registered share U سهم بی نام
ordinary share U سهام عادی
share holder U دارنده سهام صاحب سهام
share holder U سهامدار
share certificate U گواهی مالکیت سهام
registered share U سهم با نام
apple share U اپل شر
privileged share U سهم ممتاز
appointed share U سهم مفروز
ordinary share U سهام معمولی
break in share prices U کاهش قیمت سهام
to hold a share in a business U در شرکتی سهمی داشتن
to be of [or share] the same view [or opinion] U هم عقیده بودن
quota share treaty U قرار سهمیه بندی
We didnt get a share (acut). U به ما چیزی نرسید
fixed share of an heir U فرض در ارث
paid in cash share U سهام نقدا" پرداخت شده
One-hundred Share Index U شاخصقیمتهایسهام
Financial Times Share Index U شاخصقیمتهایسهام
Of this amount Europe's share is 20 percent. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
general meeting of share holders U مجمع عمومی صاحبان سهام
share of stock [American English] U سهم [اقتصاد]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com