English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shaped handle U دستهحالتدهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
y shaped U سه راه
shaped U بشکل درامده
i am shaped in sin U در گناه سرشته شده ام
wedge shaped U Vگوهای سه گوش دارای شکل
U-shaped gouge U نوکUشکل
V-shaped gouge U تیغهVشکل
V-shaped neck U گردنVشکل
arc shaped U کمانهای
arc shaped U قوسی شکل
awl shaped U بشکل درفش
awl shaped U درفشی
ear shaped U به شکل گوش
egg shaped U تخم مرغی شکل
cigar shaped U دوسرتیزچون سیگار
cone shaped U مخروطی شکل
heart shaped U قلبی شکل
egg shaped U بیضوی شکل
keel shaped U جناغی شکل
keel shaped U شبیه ته کشتی
shaped iron U فولاد نیمرخ
shaped charge U خرج مقعر
shaped charge U خرج گود
salver shaped U لولهای شکل
salver shaped U خمرهای شکل
pear shaped U گلابی شکل
U-shaped chisel U قلمUشکل
linear shaped U خرج در خط
linear shaped U خرج خطی
shaped like an apple U بشکل سیب
egg shaped section U مقطع تخم مرغی
u iron shaped valley U دره یو شکل
fan shaped antenna U انتن بادبزنی
bell shaped magnet U اهنربای زنگ شتری
beehive shaped charge U خرج شراپنل خرج ساچمه دار
horseshoe shaped section U مقطع نعل اسبی
pear-shaped cut U برشگلابیشکل
pear-shaped body U بدنهگلابیشکل
spoon shaped spatula U کارتیغ قاشقی
beehive shaped charge U خرج افشان
bell shaped curve U منحنی زنگوله شکل
cup shaped evening primrose U گل فنجانی
the handle to one's name U لقب
this will a for a handle U بکارمن نمیخورد
this will a for a handle U بدرمن نمیخورد
handle U بکار بردن
handle U خرید و فروش کردن
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle U سیم بین چکش و دستگیره
handle U اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle U وسیله لمس
handle U احساس بادست
handle U مانور کردن
handle U دستگیره
handle U دستکاری کردن
handle U دست زدن
handle U دست زدن به
handle U دسته گذاشتن
handle U رفتار کردن استعمال کردن
handle U سروکارداشتن با
handle U با دست عمل کردن
handle U قبضه شمشیر
handle U شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle U گیره
handle U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle U ضامن دستگیره
to handle something U چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
take-up handle U دستهسوارکننده
handle U گیره نگهدارنده
handle U دست داشتن دسته
handle U دسته
cross handle U ضامنضربدری
door handle U دستگیرهدر
elevating handle U دستهبالابر
half handle U نیمدسته
gun handle U دستهتلمبه
The handle of the bucket has come off. U دسته سطل کنده شده
grab handle U دستگیره
grip handle U جادستی
guide handle U دستهیراهنما
charging handle U دستهینشانگیر
knob handle U دکمهدستی
side handle U دستهجانبی
fly off the handle <idiom> U از کوره در رفتن
door-handle U اهرم در
door-handle U دستگیرهدر
insulated handle U دستهعایقدار
types of handle U انواعدسته
turning handle U دستهچرخشگر
traversing handle U دستهعرضی
starter handle U دستهآغازگر
safety handle U دستهایمنی
retractable handle U دستهجمعشو
pull handle U دستهکشش
lifting handle U دستهبلندکننده
to handle something with care U چیزی را با احتیاط جابجا کردن
capstan handle U هندل
lever handle U دستگیره اهرم
knurled handle U دستگیره اج دار
jug handle U شکاف به عرض دست
scoop handle U مشته
handle the ball U دست زدن توپزن به توپ
handle escutcheon U روقفلی دسته
handle escutcheon U روقفلی فرمان
handle bar U دسته موتورسیکلت
handle bar U فرمان
handle bar U دسته دوچرخه
balanced handle U دسته تعادل
hammer handle U دسته چکش
file handle U دسته سوهان
crank handle U اهرم دستی
carrier handle U دسته حمل
carrier handle U دستگیره حمل
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
operating handle U دستگیره عامل
operating handle U دستگیره کولاس
auxiliary handle U دستهکمکی
the handle of the face U دماغ
the handle of the face U بینی
basket handle U گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
star handle U دستگیره گردان
reshape handle U دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
brake handle U ترمزدستی
carriage handle U دستگیرهحامل
pump handle U زیاد تکان دادن
operating handle U دستگیره راه اندازی
carrying handle U دستهحمل
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
figure skiing handle U دستهچوباسکی
The door – handle has broken off. U دسته درشکسته است
anti-vibration handle U دستهضدلغزش
Handle the boxes with care. U جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
pistol grip handle U دستهنگهدارندهپیستون
oxygen control handle U دستهکنترلاکسیژن
inside door handle U دستگیره داخل درب اتومبیل
interior door handle U دستهداخلدر
handle bar arm U دسته فرمان
window winder handle U دستگیرهحرکتدهندهشیشه
air brake handle U دستهترمزهوایی
I can handle (cope with) hom. U از پس اوبرمی آیم
To fly into a rage. To foly off the handle. U آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com