Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shadow price
U
قیمت سایهای
shadow price
U
شبه قیمت قیمت ضمنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shadow
U
شبح سایه
shadow
U
سایه
shadow
U
فل
shadow
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow
U
پنهان کردن
shadow
U
هواپیمای یدک کش
shadow
U
چسبیدن به حریف
shadow
U
شدو سایه
shadow
U
بحریف خیالی مشت زدن
To shadow someone.
U
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
shadow ROM
U
حافظه مجازی فقط خواندنی
shadow zone
U
منطقه کور عمق اب
shadow play
U
نمایش سایه ها
He is afraid of his own shadow.
ازسایه خودش می ترسد .
[خیلی ترسو است.]
To cast a shadow.
U
سایه انداختن
five-o'clock shadow
U
ته ریش
He fight with his shadow.
<proverb>
U
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
eye-shadow
U
سایهی چشم
wind shadow
U
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
drop shadow
U
سایه برجسته
To cast a shadow .
U
سایه انداختن
thermal shadow
U
سایه روشن حرارتی
to be afraid of one's own shadow .
از سایه خود هم ترسیدن .
thermal shadow
U
سایههای حرارتی
half shadow
U
نیم سایه
shadow RAM
U
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
shadow RAM
U
روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
shadow page
U
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow memory
U
شبه حافظه
shadow memory
U
حافظه ثانوی موقت
shadow memory
U
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory
U
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow mask
U
صفحه مشبک
shadow factor
U
ضریب انحراف سایه
shadow factor
U
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
shadow ball
U
تمرین گوی اندازی
shadow page
U
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow printing
U
چاپ سایهای
shadow play
U
نمایش ارواح
shadow tuning indicator
U
میزان نمای سایهای
mirror writing shadow reading
U
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
Catch not at the shadow and lase the substance.
<proverb>
U
به فرع نپرداز که اصل را از دست دهى.
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
U
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
mean price
U
قیمت متوسط
asking price
U
قیمت آخر
asking price
U
قیمت مورد مطالبهی فروشنده
just price
U
قیمت عادلانه
last price
U
قیمت اخر
last price
U
اخرین قیمت حداقل قیمت
least price
U
حداقل قیمت
outside price
U
حد اکثر بها
just price
U
قیمت منصفانه
all in price
U
قیمت کل
What is the price ...?
قیمت ... چقدر است؟
price
U
نرخ
price
U
ارزش پولی کالا
price
U
ارزش
at any price
U
بهر قسمت که باشد
at any price
U
بهر بها
all in price
U
بهای کامل
price
U
مبلغ شرطبندی
price
U
بها
price
U
قیمت
price
U
بها قائل شدن
price
U
قیمت گذاشتن
Without ( beyond , above ) price .
U
بی نهایت قیمتی
What is the price ...?
قیمت ... چقدر است؟
What is the price ...?
قیمت ... چقدر است؟
price market
U
وضع کردن قیمت در انحصار
price of blood
U
خون بها
reserve price
U
قیمت پایه در حراج
reserve price
U
قیمت نهایی بهای قطعی
price leadership
U
رهبری قیمت
reserve price
U
اخرین بها
price list
U
لیست قیمت
price list
U
فهرست قیمت
reserve price
U
بهای قطعی
resonable price
U
بهای عادله
price level
U
سطح قیمت
price levels
U
سطح قیمتها
retail price
U
بهای خرده فروشی
retail price
U
قیمت خرده فروشی
price limit
U
حد قیمت
price line
U
خط قیمت
resale price
U
بهای خرده فروشی
resale price
U
قیمت فروش مجدد
price system
U
نظام قیمتی
price system
U
نظام قیمت
price support
U
حمایت قیمت
price support
U
تایید قیمت
price support
U
قیمت حمایت شده از طرف دولت
price support
U
حمایت قیمتی
price support
U
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
price ratio
U
نسبت قیمت
price reduction
U
کاهش قیمت
price responsiveness
U
کشش قیمت
price stabilization
U
ثبات قیمت
price stabilization
U
تثبیت قیمت
price responsiveness
U
انعطاف پذیری قیمت
price stability
U
ثبات قیمت
price rigidity
U
انعطاف ناپذیری قیمت
price setter
U
قیمت وضع کردن در انحصار
price system
U
نسبت و رابطه قیمتها با هم
price tag
U
برچسب قیمت کالا
price tag
U
اتیکت قیمت
repurchase price
U
قیمت بازخرید
regular price
U
قیمت عادی
reduced price
U
بهای کاسته بهای تخفیف دار
reduced price
U
بهای نازل
reasonable price
U
قیمت عادله
reasonable price
U
قیمت معقول
quoted price
U
مظنه
quoted price
U
قیمت داده شده
prohibitive price
U
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
price war
U
جنگ قیمتها
price theory
U
اقتصاد خرد
price of blood
U
خون تاوان
price theory
U
نظریه قیمت
price of blood
U
دیه
price taker
U
خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
price taker
U
قیمت را داده شده فرض کردن
price stability
U
تثبیت قیمت
ruling price
U
قیمت روز
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
At the price of. At the cost of .
U
به قیمت
We must settle the price first.
U
اول باید قیمت راطی کرد
Price are fixed here .
U
دراینجا قیمتها ثابت هستند
half-price
U
نیمبها
cut-price
U
جنسحراجشده
wholesale price
U
قیمت عمده فروشی
very low price
U
ثمن بخس
unjust price
U
قیمت ناعادلانه
unit price
U
بهای واحد
unit price
U
قیمت واحد
unit price
U
واحد قیمت
Every man has his price .
U
هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
To put a price on something .
U
روی چیزی قیمت گذاشتن
At all costs . At any price .
U
به هر قیمتی که شده
at a knock-down price
U
به قیمت مفت
crash price
U
قیمت مفت
give-away price
U
قیمت مفت
It's a steal at that price.
U
این قیمت مفت است.
half price
U
نصف قیمت
What is the price per week?
U
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What is the price per night?
U
قیمت برای یک شب چقدر است؟
unit price
U
واحد بهاء
trade price
U
قیمت صنفی
standard price
U
قیمت استاندارد
spot price
U
قیمت تمام شده
spot price
U
بهای جنس در معامله نقدی
spot price
U
قیمت برای فروش فوری
spot price
U
قیمت نقدی
sopt price
U
قیمت نقد
sopt price
U
قیمت فروش نقدی
sopt price
U
قیمت روز
upset price
U
کمترین بهای مقطوع درهراج
selling price
U
قیمت فروش
sale price
U
قیمت حراج
standard price
U
قیمت پایه
supply price
U
قیمت عرضه
trade price
U
قیمت تجاری
trade price
U
قیمت تجارتی
trade price
U
قیمت عمده فروشی
trade price
U
بهای تجارتی
the price was not reasonable
U
بهای گزافی بران گذاشته بودند
the price was not reasonable
U
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
terminal price
U
قیمت نهائی
terminal price
U
قیمت تحویل
target price
U
قیمت موردنظر
target price
U
قیمت مورد نظر
support price
U
قیمت حمایتی
supply price
U
قیمت تولیدکننده
sale price
U
قیمت فروش
price floor
U
حداقل قیمت
factor price
U
قیمت عوامل
expected price
U
قیمت پیش بینی شده
expected price
U
قیمت مورد انتظار
excess price
U
اضافه قیمت
excess price
U
قیمت اضافی
equilibrium price
U
قیمت در حالت توازن و تعادل
equilibrium price
U
قیمت تعادل
demand price
U
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
current price
U
قیمت جاری
conversion price
U
قیمت تبدیل
conversion price
U
بهای تبدیل
computed price
U
قیمت ساختگی معادل administeredprice
computed price
U
قیمت محاسبه شده
competitive price
U
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
competitive price
U
قیمت جاری
competitive price
U
قیمت رقابتی
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
fair price
U
قیمت منصفانه
fair price
U
قیمت عادلانه
issue price
U
قیمت اعلام شده
increase in price
U
افزایش بهاء
incentive price
U
قیمت محرک
incentive price
U
قیمت تشویقی
highest price
U
بیشترین قیمت
highest price
U
بالاترین قیمت
flexible price
U
قیمت انعطاف پذیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com