English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
security clearance U تایید صلاحیت کردن
security clearance U تاییدصلاحیت
security clearance U برگ عدم سوء پیشینه
security clearance U داشتن صلاحیت خدمتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clearance U ترخیص گمرکی
clearance U ترخیص
clearance U تصفیه
clearance U تهاتر
clearance U بازی
clearance U فضای بازی
clearance U هوا فضای خالی فاصله
clearance U مجوز دستیابی به یک فایل
clearance U فاصله
clearance U فضای بیکار
clearance U گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
clearance U برداشتن مانع
clearance U مفاصا
clearance U ترخیص کالا ازگمرک
clearance U اختیار
clearance U اجازه زدودگی
clearance U تولرانس
clearance U فاصله باز
clearance U صلاحیت
clearance U تعیین صلاحیت کردن
clearance U پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
clearance rate U نواخت مین روبی
approach clearance U اجازه تقرب
fitting clearance U بازی مناسب
certificate of clearance U مفاصا حساب
clearance rate U نواخت جمع کردن مین
clearance space U چاک
clearance volume U کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
approach clearance U اجازه فرود
crest clearance U بازی نوک پیچ
customs clearance U ترخیص از گمرک
excess clearance U تولرانس زیاده از حد
clearance papers U اسناد خروج کشتی از بندر
clearance outwards U مجوز خروج کشتی
clearance inwards U مجوز ورود کشتی
clearance inwards U اعلامیه ورود کشتی به گمرک
clearance inwards U ورود کشتی به محوطه گمرک
clearance in ward U گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
clearance from obligation U برائت ذمه
clearance fit U اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
clearance diagram U قواره
clearance capacity U فرفیت تخلیه بار
clearance angle U زاویه ازاد
clearance outwards U مجور خروج کشتی پس ازبارگیری
flight clearance U اجازه پرواز
flight clearance U تعیین امنیت پرواز
clearance capacity U فرفیت تخلیه بار اسکله
road clearance U تخلیه کردن جاده
road clearance U انضباط و نظم حرکت در جاده
site clearance U تخلیه کارگاه
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
tooth clearance U بازی دندانه
road clearance U تخلیه جاده
valve clearance U لقی سوپاپ
height clearance U ارتفاع مجاز
clearance sale U فروش به منظور تصفیه حراج
presumption of clearance U فرض برائت درامور مدنی
presumption of clearance U اصل برائت
overhead clearance U حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
clearance sales U فروش به منظور تصفیه حراج
mine clearance U پاک کردن مین
mine clearance U مین روبی کردن
minimum clearance U حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
minus clearance U تولرانس منفی
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
air traffic control clearance U اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
bankers automated clearance system U سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
security U خدمتکاران گروه امنیتی
value as security U ارزش تضمین
security U اداره امنیت
i will be security for him U من ضامن او میشوم
in security for U یعنوان وثیقه درمقابل
security U تامین مصونیت
security U تامین اقدامات تامینی نیروی تامینی
security U امان
security U امنیت
security U محافظت شده یا رمزدار
security U کپی از دیسک یا نوار یا فایل که در محل ایمن قرار دارد در صورتی که کپی موجود خراب شود یا گم شود
security U پیش از دستیابی
security U مشخصات کاربران مجاز
security U وجه الضمان
security U گرو سهام قرضه دولتی
security U حفافت
security U وثیقه
security U اطمینان
security U گرو تضمین
security U ایمنی
security U اسایش خاطر
security U ضامن
security U مصونیت تضمین
security U تامین
security force U نیروی تامینی
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
security council U یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
security files U فایلهای حفافتی
security countermeasures U اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
security countermeasures U پیشگیریهای حفافتی
security countermeasures U اقدامات تامینی
signal security U تامین مخابراتی
security specialist U فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
security glass U شیشه نشکن
security program U برنامه حفافتی
security monitoring U نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
security market U بازار اوراق بهادار
security for cost U تامین هزینه دادرسی
security measures U اقدامات تامینیه
security for costs U تامین هزینه دعوی
security glass U شیشه ایمنی
software security U امنیت نرم افزاری
for security reasons U به خاطر دلایل امنیتی
security service U اداره امنیت
security force U اداره امنیت
social security U تامین اجتماعی
security service U خدمتکاران گروه امنیتی
security force U خدمتکاران گروه امنیتی
social security U بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
security camera U دوربین مدار بسته
security camera U دوربین نظارت
security reasons U دلایل امنیتی
system security U حفافت سیستم
to give security U ضامن دادن
to give security U وثیقه دادن
transmission security U تامین ارسال پیام
transmission security U تامین ارسال
transmission security U تامین مخابره
security check U چکامنیتی
security trigger U دستهامنیت
security risk U ریسکبرخلافامنیتیککشوریاارگان
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
security incident U حادثه امنیتی
security camera U دوربین امنیتی
chemical security U حفافت برعلیه مواد شیمیایی
elevation of security U زیاد کردن تامین
elevation of security U بالا بردن حاشیه امنیت
emanitions security U تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
emotional security U ایمنی هیجانی
environmental security U تامین محیطی و فیزیکی منطقه
external security U امنیت خارجی
give security for U تامین کردن
give security for U تامین دادن ضامن دادن
internal security U تامین داخلی
internal security U امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security U امنیت داخلی
job security U امنیت شغلی
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic security U تامین الکترونیکی
data security U امنیت داده ها
chemical security U تامین شیمیایی
cash security U وجه الضمان نقدی
cash security U وثیقه نقدی
area security U تامین منطقه عملیات
area security U تامین منطقه
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
collective security U تامین دسته جمعی
collective security U تامین اجتماعی
communication security U تامین مخابراتی
communication security U برقراری تامین مخابراتی
computer security U امنیت کامپیوتر
local security U تامین محلی
national security U امنیت ملی
security cognizance U هشیاری امنیتی
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
security assistance U کمکهای امنیتی
physical security U تامین تاسیسات
physical security U حفافت تاسیسات
physical security U امنیت فیزیکی
pledge of security U امان
security cognizance U شناخت ازنظر صلاحیت
security council U شورای حفافتی یکان
security council U شورای امنیت
redeem a security U وثیقهای را فک کردن
security controls U کنترلهای حفافتی
security council U شورای امنیت سازمان ملل متحد
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
rear area security U تامین منطقه عقب
security against faults in tille U ضمان درک
to have social security coverage U بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be covered by social security U بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
reserved for security purposes U تامینی
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
social security tax U مالیات سیستم تامین اجتماعی
social security system U نظام تامین اجتماعی
social security program U برنامه تامین اجتماعی
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
social security contributions U پرداختی بابت تامین اجتماعی
social security benefits U منافع تامین اجتماعی
social security act U قانون تامین اجتماعی
pacific security pact U پیمان امنیت پاسفیک
pacific security pact U Anzus
An important security authourity . U یک مقام مهم امنیتی
maximum security prison U زندان فوق امنیتی
social security payroll tax U مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
Department of Homeland Security [DHS] U وزارتخانه امنیت کشور
to be insured under the social security scheme [system] U بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com