Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
saturation point
U
حد سیر شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
saturation
U
اشباع
saturation
U
نقط های که ماده درآنجا دیگرنمیتواند مغناطیسی شود
saturation
U
خطای ناشی ازاشباع رسانه ذخیره سازی مغناطیسی
saturation
U
آزمایش شبکه ارتباطی , با ارسال حجم بزرگ داده وپیام روی آن
saturation
U
سیر شدن
saturation
U
سیری
saturation
U
خیس کردن
saturation
U
مرطوب کردن
saturation
U
کامل
saturation
U
سیری مغناطیسی
plate saturation
U
اشباع اند
magnetic saturation
U
سیری مغناطیسی
magnetic saturation
U
اشباع اهن
filament saturation
U
اشباع دمایی
temperature saturation
U
اشباع دمایی
color saturation
U
اشباع رنگ
voltage saturation
U
اشباع اند
voltage saturation
U
اشباع ولتاژی
color saturation
U
پررنگی
magnetic saturation
U
اشباع مغناطیسی
saturation testing
U
ازمایش اشباعی
degree of saturation
U
درجه اشباع
anode saturation
U
اشباع اند
zine of saturation
U
منطقه اشباع
saturation capacity
U
گنجایش اشباع
saturation current
U
جریان اشباع
filament saturation
U
اشباع افروزه
saturation factor
U
ضریب اشباع
saturation state
U
رژیم اشباع
current saturation
U
اشباع اند
collector saturation voltage
U
ولتاژ اشباع کلکتور
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
point to point line
U
خط نقطه به نقطه
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
U
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
point
U
محل
point
U
محل یا موقعیت
point
U
پوینت
point
U
مقصود
point
U
اصل
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point out
<idiom>
U
توضیح دادن
point
U
نشان میدهد
point
U
که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point
U
نقط ه
point
U
مرکز راس حد
point
U
نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point
U
دماغه
point
U
نقطه نوک
point
U
نقطه گذاری کردن
point
U
حد
point
U
درصد
point
U
محل شروع چیزی
point
U
نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point
U
نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point
U
محل مرکز
come to the point
<idiom>
U
به نکتهاصلی رسیدن
beside the point
<idiom>
U
مسائل حاشیهای
The point is that…
U
چیزی که هست
point
U
جهت مرحله
try for point
U
تلاش برای کسب امتیاز
to the point
U
بجا
to the point
U
مربوط بموضوع
to come to a point
U
باریک شدن
to come to a point
U
بنوک رسیدن
three point
U
فن 3 امتیازی کشتی
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
point to point
U
نقطه به نقطه
point to point
U
پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point
U
را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
point to point
U
1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
in point
U
در خور
in point
U
بجا
let point
U
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
off the point
U
بطور نامربوط
off the point
U
بطور بی ربط
point four
U
اصل چهار
point four
U
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point four
U
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
zero point
U
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
zero point
U
نقطه صفر
way point
U
ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
in point
U
مناسب
far point
U
برد بینایی
point
U
جهت
point
U
درجه امتیاز بازی
to point to something
U
به چیزی اشاره کردن
point
U
نمره درس پوان
point
U
هدف
point
U
موضوع
to point to something
U
به چیزی متوجه کردن
point
U
مسیر
point
U
مرحله قله
point
U
پایان
Now he gets the point!
<idiom>
U
دوزاریش حالا افتاد!
[اصطلاح]
point
U
نوک
point
U
سر
not to point
U
بیرون از موضوع
not to the point
U
خارج از موضوع
not to point
U
پرت بیجا
point
U
نقطه
point
U
نکته
point
U
ماده اصل
the point is
U
اصل مطلب این است
to let it get to that point
U
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
near point
U
نقطه نزدیک
point
U
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
One point for you.
U
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
point
U
تیزکردن
point
U
اشاره کردن
point
U
رسد نوک
point
U
قطبهای باطری یاپلاتین
point
U
امتیاز
point
U
راس
point
U
به سمت متوجه کردن
point
U
نشانه روی کردن
point
U
هدف گیری کردن
point
U
نقطه گذاری کردن ممیز
point
U
متوجه ساختن
point
U
نشان دادن
on the point of going
U
در شرف رفتن
point
U
سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point
U
باریک کردن
point
U
گوشه دارکردن
off to a point
U
باریک شده نوک پیدامیکند
point
U
نوکدار کردن
point
U
نوک گذاشتن
point
U
خاطر نشان کردن
point plotting
U
رسم نقطه
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
point system
U
شرط بندی براساس امتیاز
point size
U
اینچ
point style
U
شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point scale
U
مقیاس امتیازی
point race
U
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point protector
U
چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
point of sale
U
محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
point of sale
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
octal point
U
ممیز هشت هشتی
point of sight
U
نقطه دید
point of symmetry
U
نقطه تقارن
symmetry point
U
نقطه تقارن
point of tow
U
نقطه یدک ناو یا قایق
objective point
U
مقصد
point of weld
U
نقطه جوش
point operation
U
عمل نقطهای
point of regard
U
نقطه دید
point protector
U
سرمداد
point of support
U
تکیه گاه
point of support
U
نقطه اتکا
point target
U
هدف کوچک
nodal point
U
صفحه گرهی
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
quiescent point
U
نقطه استراحت
nodal point
U
نقطه ایست
radix point
U
ممیز
nodal point
U
نقطه اغاز
radix point
U
نقطه مبنا
radix point
U
نقطه ممیز
rear point
U
قسمت نوک عقب دار
rear point
U
اخرین قسمت عقب دار
reentry point
U
نقطه باز گذشت
reentry point
U
نقطه بازگشت
reference point
U
نقطه مبنا
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
nodal point
U
نقطه گرهی
norm point
U
نقطه احتمالی فرود در پرش
point size
U
برای اندازه گیری نوع یا متن
point target
U
اماج نقطهای
objective point
U
سمت مورد توجه
object point
U
مقصد
object point
U
سمت مورد توجه
null point
U
نقطه صفر
point of presence
U
شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
pour point
U
نقطه جاری شدن
pour point
U
نقطه ریزش
pour point
U
نقطه سیلان
preequivalence point
U
پیش از نقطه هم ارزی
principle point
U
مبداء اصلی
projection of a point
U
تصویر نقطه
projection of a point
U
خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
projection of a point
U
خط مصور
release point
U
نقطه رهایی
pickup point
U
نقطه سوار شدن یا سوارکردن
point bland
U
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
point break
U
موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
point charge
U
بار نقطهای
point contact
U
تماس نقطهای
point contact
U
کنتاکت نقطهای
point d'appui
U
نقطه اتکاء
point d'appui
U
پایه
point d'arret
U
نوک چنگالی شمشیر
point particle
U
ذره نقطهای
point defect
U
نقص نقطهای
point designation
U
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
point device
U
بسیار درست
point device
U
کاملا راست
point device
U
بی عیب
point discharge
U
تخلیه نقطهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com