English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rules committee U کمیته قوانین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
committee U commission
T committee U انجمن ANSI که استانداردهای ارتباطی دیجیتال برای آمریکا تنظیم میکند , به ویژه سرویسهای ISDN
be on a committee U عضو کمیسیونی بودن
committee U انجمن
committee U شورا
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committee U هیئت
committee U کمیته
committee U کمیسیون مجلس مشاوره
committee U هیئت یا کمیته
committee of inquiry U کمیسیون بازجویی
executive committee U هیات اجرایی
executive committee U هیات رئیسه
election of the committee U انتخابات هیات رئیسه
joint committee U کمیسیون مشترک
legal committee U کمیته حقوقی
managing committee U هیات مدیره
managing committee U هیات رئیسه
investigating committee U کمیسیون بازجویی
steering committee U کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
steering committee U کمیته رهبری
standing committee U کمیته دائمی
hanging committee U انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
committee of inquiry U کمیته بازرسی
investigating committee U کمیته بازرسی
committee boat U قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
arbitration committee U کمیته داوری
hospital infection committee U کمیته عفونت بیمارستان [پزشکی]
european committee for standardization U کمیته اروپایی استاندار
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
committee of ways and means U کمیسیون مالی
rules U وعملیات روی آنها
to r against the rules U بقوانین پشت پا زدن
under these rules U بموجب این قوانین
to use these rules U از این قاعده ها استفاده کردن
rules U روش آزمایش پیام ورودی برای وضعیتهای خاص
b rules U قواعدی در یک سیستم تولید به عقب
rules U قواعد بازی
standing rules U نظامات
standing rules U مقر ره
standing rules U مقر رات
selection rules U قواعد گزینش
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
ground rules U قوانینپایهایواساسی
pocket rules U خط کش های تاشو [ابزار]
pocket rules U خط کش های جیبی [ابزار]
transformational rules U مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
rules of the roads U قوانین راه
rules of the roads U قوانین دریانوردی
rules of road U قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
inland rules U قوانین داخلی
infraction of rules U نقض قوانین
hund rules U قواعد هوند
fundamental rules U قواعدیاقوانین اساسی
fleming's rules U قواعد فلمینگ
competition rules U قوانین رقابت
commutation rules U قواعد جابجایی
slide rules U خط کش محاسبه
slide rules U خط کش مهندسی
slide rules U خط کش ریاضی
inland rules U مقررات حرکت در ابهای داخلی
golden rules U قاعده زرین
rules of procedure U نظامنامه داخلی
rules of procedure U قوانین مربوط به روش جاری
rules of procedure U روش جاری
rules of football U قوانین یا قواعد فوتبال
rules of engagement U روشهای درگیری پدافند هوایی
rules of engagement U قوانین درگیری
rules of decorum U اداب
rules of chess U قوانین شطرنج
hague rules U قوانین لاهه
precendence rules U قواعد تقدم
rules for forming plurals U قواعد جمع بندی
rules for forming plurals U ایین جمع بندی
marquis queensberry rules U مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
To break the law (rules , regulations). U قانون شکنی کردن
Pay attention to the house rules [hazard statements] . U توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com