Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
royal progress
U
مسافرت شاهانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
royal
U
شاهوار
royal
U
خسروانه
royal
U
شاهانه
royal
U
پادشاهی
royal
U
سلطنتی
royal
U
شاهانه شاهوار
royal
U
ملوکانه همایونی
royal
U
ملوکانه
royal falcon
U
شاهبان
royal prerogative
U
حق امتیاز ویژه پادشاه
royal pearl
U
در شاهوار
royal palm
U
نخل بلند جنوب فلوریدا و کوبا
royal falcon
U
شاهین
pair royal
U
سه سر سه طاس یکجور
pair royal
U
سه برگ یکجور
prince royal
U
پسر ارشد پادشاه انگلیس
royal assent
U
توشیح ملوکانه
royal flag
U
پرچم سلطنتی
his royal highness
U
والاحضرت
royal honor
U
درجه سلطنتی
royal honor
U
امتیازپادشاهی
royal honours
U
honour
royal purple
U
رنگ ارغوانی مایل بقرمز سیر
royal road
U
اسان ترین راه
battle royal
U
نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
Royal Highness
U
لقبمخصوصخانوادهپادشاهیاملکه
royal flush
U
کارتهایدل
royal antler
U
شاخسلطنتی
royal agaric
U
گیاهقرچیسلطنتی
royal sinature
U
صحه ملوکانه
royal poinciana
U
درخت گل طاووس
royal road
U
اسهل طرق
Royal Bokhara
U
فرش سلطنتی بخاراتی
[این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
royal blue
U
رنگ ابی مایل بارغوانی روشن
progress
U
پیشروی
progress
U
بهبود
progress
U
پیشرفت
It is in progress. It is under way.
U
دردست اقدام است
progress
U
سفر
progress
U
پیشرفت کردن
progress
U
پیشرفت کار
progress
U
پیشرفت پیشروی
progress
U
گردش
progress
U
ترقی
progress
U
حرکت
progress
U
پیشرفت
progress
U
ترقی جریان
double pair royal
U
چهارطاس یکجور
fore royal sail
U
بالاترینقسمتبادبان
fore-royal mast
U
دکلاصلیکشتی
main royal sail
U
بادبانسلطنتیاصلی
mizzen royal staysail
U
آخرینبادبانسهگوشرویسیم
there is no royal road to learning
<proverb>
U
تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
double pair royal
U
چهار برگ یکجور
There is no royal road to learning .
<proverb>
U
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
it received royal assent
U
به توشیح ملوکانه رسید
progress payments
U
پرداخت تدریجی
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
progress payments
U
پرداختهای موقت یا علی الحساب
progress payments
U
پرداختهای پیشرفت کار
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
progress chaser
U
کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
progress payments
U
پرداخت براساس پیشرفت کار
progress chaser
U
نافر پیشرفت
progress of negotiations
U
پیشرفت مذاکرات
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
reaction progress
U
پیشرفت واکنش
economic progress
U
پیشرفت اقتصادی
economic progress
U
ترقی اقتصادی
to make progress
U
پیشرفت کردن
technical progress
U
پیشرفت فنی
to continue one's progress
U
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
to make progress
U
پیش رفتن
work in progress
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
in progress of completion
U
در دست تکمیل
pilgrim progress
U
سیاحت مسیخی
heavy fighting is in progress
U
دارد
Making fast progress.
U
سریع ترقی کردن
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
weekly progress report
U
گزارش هفتگی کار
construction work in progress
U
هزینه ساختمانهای نا تمام
heavy fighting is in progress
U
جنگ سختی جریان
Much as the snake hates the penny-royal, the herb .
<proverb>
U
مار از پونه بدش مى آید در لانه اش سبز مى شود .
labor augmenting tednological progress
U
پیشرفت تکنولوژی کارافزا
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
U
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com