Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
roller clock
U
چشمی بسته قرقره دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock.
U
او
[مرد]
عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
roller
U
استوانه
roller
U
غلتانک چمن
roller
U
ماشین غلطک زنی
roller
U
قلطک
roller
U
قرقره نورد
roller
U
نورد
roller
U
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller
U
تیرک دار
roller
U
بام غلتان استوانه
roller
U
غلتک
roller
U
غلطک
roller
U
منگنه
roller contact
U
کنتاکت غلتکی
the roller beette
U
جعل
tandem roller
U
غلطک وزنی پشت سر هم
tandem roller
U
نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
tamping roller
U
غلطک لرزاننده
support roller
U
رینگ وطوقه دوار
support roller
U
تکیه گاه
support roller
U
بلبرینگ
steam roller
U
جاده کوب غلتک
sheet roller
U
کارخانه نورد ورق فلزی
semi roller
U
پرتاب دورانی گوی بولینگ
roller shutter
U
در کرکرهای
roller path
U
ریل دواربرجک توپ
roller path
U
صفحه بلبرینگ
roller bearing
U
یاتاقانی که میله ان باچند غلتک دیگر بگردش اید
guide roller
U
غلطک راهنما
hand roller
U
غلطک دستی
roller bandage
U
زخم بندپیچیده
hydraulic roller
U
غلطک ئیدرولیکی
inking roller
U
نورد
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
road roller
U
غلطک ویژه جاده صاف کنی
road roller
U
جاده صاف کن
pawn roller
U
پیاده رانی شطرنج
roller bearing
U
یاطاقان غلطک دار
roller bearing
U
بلبرینگ غلطکی
roller blind
U
پرده فنردار قرقره ایی
roller gate
U
دریچه غلطان
roller fender
U
دفرای چوبی
roller drive
U
مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
roller door
U
در گردنده
roller door
U
در چرخنده
roller conveyor
U
غلطک بالابر
roller conveyor
U
غلطک حمال
elliptical roller
U
غلطک بیضی شکل
feed roller
U
غلتک پیش بر
steam roller
U
جاده صاف کن
paint roller
U
غلطک رنگ کاری
the roller beette
U
گه غلتان
roller-skated
U
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller skate
U
اسکتینگ
roller-skated
U
اسکتینگ
roller sleeve
U
روکشدورانی
roller-skate
U
اسکتینگ
roller skate
U
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller frame
U
قالبدورانی
cloth roller
U
پیچندهپارچه
roller-skate
U
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
hair roller
U
بیگودی
jockey roller
U
چرخریلی
head roller
U
غلتکاصلی
roller-skates
U
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller-skating
U
اسکتینگ
roller-skating
U
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller-skates
U
اسکتینگ
wrist roller
U
مچ بند
vibrating roller
U
غلطک لرزان
roller-coasters
U
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
warp roller
U
غلتکتار
roller-coaster
U
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
ink roller
U
غلتکجوهر
vibrating roller
U
غلطک ارتعاشی
roller coaster
U
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
varnish-roller
U
غلتکجلازن
loose roller bearing
U
رولبرینگ هرزگرد
paper bail roller
U
غلتکضامنورق
track roller frame
U
قالبگردندهشیاردار
paint roller mill
U
دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
paint roller mill
U
غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
sheep foot roller
U
غلطک پاچه بزی
spherical roller bearing
U
بلبرینگ غلطکی
cylinderical roller bearing
U
یاطاقان غلطکی
flexible roller bearing
U
رولبرینگ فنری
roller board and arms
U
بازوهاوبردغلتک
hair roller pin
U
سوزنبیگودی
film guide roller
U
حلقهراهنمایفیلم
fixed roller gate
U
دریچه چرخ قرقرهای ثابت
ball and parallel roller bearings
U
یاطاقان غلطکی
cylinder roller thrust bearing
U
یاطاقان غلطکی محوری
clock
U
زمان
o'clock
U
ساعت از روی ساعت
clock
U
ساعت
three second clock
U
ساعت نشاندهنده قانون 3ثانیه در بسکتبال
the two o'clock d.
U
توزیع ساعت دو
four o'clock
U
گل لاله عباسی
clock
U
سنجیدن باساعت
clock
U
ساعت ورزشگاه
clock
U
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
at eight o'clock
U
در ساعت هشت
clock
U
زمانگیری
clock
U
سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
clock
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock
U
وسیلهای که سرعت ساعت اصل سیستم را دو برابر میکند
clock
U
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock
U
تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند
clock
U
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock
U
ساعت
clock
U
ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock
U
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
four o'clock
U
ساعت چهار
four o'clock
U
لاله عباسی
clock
U
زمان سنج
clock
U
دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
clock
U
تپش زمان سنجی ساعت
clock
U
خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
round-the-clock
U
پیوسته
alarum clock
U
ساعت شماطهای
alarm clock
U
ساعت شماطهای
round-the-clock
U
روز و شب
biological clock
U
ساعت زیستی
clock timer
U
زمانموردنظر
biological clock
U
زیست گشت
round-the-clock
U
بیست و چهار ساعته
round-the-clock
شبانه روزی
five-o'clock shadows
U
ته ریش
biological clock
U
زیستآهنگ
five-o'clock shadow
U
ته ریش
round-the-clock
U
لاینقطع
clock operator
U
تنظیمکنندهوقت
to clock in
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
cuckoo clock
U
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
to clock out
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
to watch the clock
U
[با بیحوصلگی]
دائما به ساعت نگاه کردن
wall clock
ساعت دیواری
face of the clock
U
صفحه ساعت
set the clock
U
ساعت را تنظیم کردن
round the clock
U
۲۴ ساعته
work against the clock
U
بکوب کار کردن
This is a self - winding clock .
U
این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
The clock has stopped.
U
ساعت دیواری خوابیده است
atomic clock
U
ساعت اتمی
grandfather clock
U
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
master clock
U
زمان سنج اصلی
digital clock
U
ساعت رقمی
digital clock
U
زمان سنج رقمی
delta clock
U
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
delta clock
U
مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
clock work
U
چرخهای ساعت
clock track
U
شیار زمان سنجی
clock stagger
U
رتبه زمان سنجی
clock speed
U
سرعت ساعت
clock skew
U
اریب زمان سنجی
effectiveness clock
U
دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
electric clock
U
ساعت الکتریکی
physiological clock
U
ساعت فیزیولوژیکی
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
relocation clock
U
دایره تنظیم تیر
master clock
U
شاه زمان سنج
lady clock
U
پینه دوز
lady clock
U
کفشدوز
internal clock
U
ساعت داخلی
game clock
U
ساعت ورزشگاه
military clock
U
ساعت یا وقت نظامی
clock signal
U
علامت زمان سنجی
time clock
U
گاه ساعت
clock generator
U
مولد زمان سنجی
clock generator
U
ساعت زا
time clock
U
ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
clock interrupt
U
وقفه زمان سنجی
chess clock
U
ساعت شطرنج
clock maker
U
ساعت ساز
alarum clock
U
خیزانک
relocation clock
U
دایره تنظیم هدف
clock frequency
U
بسامد زمان سنجی
clock rate
U
نرخ زمان سنجی
clock pulse
U
تپش زمان سنجی
clock paradox
U
پارادکس زمانی
shot clock
U
ساعت مسابقه
clock method
U
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
twentyfour second clock
U
ساعت نشاندهنده قانون 42ثانیه در بسکتبال
tower clock
U
برج ساعت
to clock on
[British E]
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
real time clock
U
ساعت بلادرنگ
real time clock
U
زمان سنج بلادرنگ
to clock off
[British E]
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
Please don't wake me until 9 o'clock!
U
لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
to set the clock forward
ساعت را جلو آوردن
to advance the hand of a clock
U
عقربه ساعت را جلو کشیدن
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
The clock is fast (gaining).
U
ساعت دیواری تند کار می کند
Does this clock keep good time?
U
این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
turn the clock back
<idiom>
U
زمان را به عقب برگرداندن
One cannot put back the clock.
<proverb>
U
هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
The plane to ... departs at ... o'clock.
U
هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
clock code position
U
سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
clock calendar board
U
تخته ساعت / تقویم
horizontal clock system
U
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com