English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
roll piercing process U روش نورد مایل
roll piercing process U فرایند نوردمایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piercing U تیز
piercing U نافذ
piercing shell U گلوله ثاقب
armor piercing U ثاقب
armor piercing U ضد زره
armor piercing capped U دارای کلاهک ثاقب
armor piercing capped U گلوله باکلاهک ثاقب
surface-piercing foils U سطحتراشهتیز
roll on roll off U روش بارگیری مستقیم ناو
roll out U معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll out U دویدن هواپیما روی باند
roll out U سر خوردن هواپیما
roll out U ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll out U از حافظه جمع کردن
roll on/roll off U بارگیری- تخلیه
roll U نورد کردن
roll U طاقه
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll in U در حافظه پهن کردن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll around <idiom> U برگشتن
roll up U جمع کردن
roll in <idiom> U باقیمت بالایی رسیدن
to roll on U صاف کردن
to roll on U غلتیدن
to roll on U اسان رفتن
to roll by U صاف رفتن
to roll by U غلتیدن
to roll by U اسان رفتن
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll up U انباشتن
roll up U رویهم جمع شدن
roll up U جمع اوری کردن تاسیسات
roll up U چرخیدن
roll up U اندوختن
roll U فهرست
roll U فهرست پیچیدن
roll U غلطیدن ناو
roll U غلتش ناو
roll U غلطیدن
roll U چرخش گردش
roll U تلاطم داشتن
roll U تردادن
roll U تراندن
roll U غلت خوردن گشتن
roll U غلتیدن
roll U بدوران انداختن
roll U نورد
roll U غلتاندن غلت دادن
roll U گردکردن
roll U غل دادن
roll U چیز پیچیده
roll U لوله
roll U غلتک زدن
roll U صورت
roll U توپ
roll U طومار
roll U ناویدن
roll U ناوش
roll-on/roll-off U بارگیری- تخلیه
roll U ثبت
roll U دوران حول محور طولی غلطش
roll U انحراف به چپ یا راست
roll U غلتک
roll U چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll U چرخش توپ والیبال
grooved roll U نورد شیاردار
roll back U به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back U عقب کشی
the roll of the sea U غلت یا موج اب دریا
giant roll U تاب
grooved roll U غلطک شیاردار
to be on the pay roll U جزوکارمندان یا مزدوران بودن
roll back U کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back U عقبگرد
to be on the pay roll U مواجب یا مزد گرفتن
roll back U عمل تنزل دادن
roll back U قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll film U فیلملولهای
roll axis U محور غلطش
pancake roll U کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
cross roll U نورد عرضی
pancake roll U گوشتو...درستمیشود
sausage roll U نوعیغذاباسوسیس
spring roll U مربوطبهغذایچینی
toilet roll U دستمالتوالت
To roll up the map. , U نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
crushing roll U غلتکسنگشکن
roll back U عقب کشیدن
drum roll U تندزنی
universal roll U نورد یونیورسال
universal roll U برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
western roll U غلطیدن افقی از روی میله
wire roll U نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
eastern roll U شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
dummy roll U نورد کور
dummy roll U غلطک کور
drag roll U غلطک کششی
drum roll U ضربات مداوم
cold roll U نورد کردن در حالت سرد
the roll of a ship U غلت کشتی
swing roll U چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
muster roll U دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
period of roll U دوره تناوب
period of roll U زمان تناوب چرخش
pick and roll U ایجاد سد و چرخش
pilger roll U غلطک زائر
plate roll U غستگاه نورد صفحه
roll of thunder U غرش رعد
roll kitchen U اشپزخانه متحرک
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll call U حاضر و غایب کردن افراد
roll call U حضور و غیاب سازمانی
roll call U نامیدن افراد
roll call U حضور و غیاب
roll call U شیپورجمع
muster roll U دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
pay roll U لیست پرداخت حقوق
pay roll U لیست حقوق
hot roll U نورد کردن داغ
idle roll U غلطک کور
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
straightening roll U غلطک مستقیم کنی
shoulder roll U چرخیدن روی شانه ها
sheet roll U نورد ورق
jack roll U چرخ چاه
jelly roll U رولت
jelly roll U نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
roll pass U کالیبر نورد
roll housing U پایه دستگاه نورد
roll stand U مقام نورد
roll scroll U متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
roll reversal U حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
roll pass U رخده نورد
roll paper U کاغذ لولهای
roll over credit U اعتبار گردان
roll call U حاضر و غایب
cogging roll U دستگاه نورد اولیه شمش
bottom roll U غلطک ماتریسی
blooming roll U دستگاه نوردشمشه
blooming roll U نورد شمشه
roll up one's sleeves <idiom> U سخت تلاش کردن
bed roll U خاموت انکادره
bead roll U صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
angle-roll U ابزار گرد
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
backing roll U غلطک پشت بند
back up roll U غلطک پشت بند
edge-roll U ابزار سه ربع گرد
hip-roll U تیر چوبی نبش
to roll one's eyes <idiom> U نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
break down roll U پیش نورد
roll-calls U حاضر و غایب کردن
bed roll U رختخواب پیچ
To call the roll. Roll-call. U حاضر غایب کردن
To roll up ones sleeves. U آستینهارابالازدن
roll of honour U لیست افتخار
roll of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
chilled roll U نورد سخت کننده
roll-call U حاضر و غایب کردن
chest roll U چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
rock'n'roll U رقص راک اندرول
rock'n'roll U رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll U رقص راک اندرول
call the roll U حاضر و غایب کردن
roughing roll U پیش نورد
call the roll U حضور و غیاب کردن
rock and roll U رقص بحنبان وبچرخان
breaking down roll U نورد شکست
process U تهیه و تولید کردن
process U شیوه
process U پویش
process U فراگرد
process U روند
process U تحویل
process U روش
process U روند طریقه
process U عمل اوردن
process U احضار کردن
process U مرحله جریان
process U عمل
process U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
process U جریان کار در دادگاه
process U فرابرد فرابرش
process U مرحله
process U عملکرد
process U جریان کار
process U فراشد روند
process U فرا گرد
process U بانجام رساندن تمام کردن
process U مراحلی راطی کردن
process U طرزعمل
process U دوره عمل
process U جریان عمل مرحله
process U پیشرفت تدریجی ومداوم
process U فرایند
process U تهیه کردن
process U تقویم کردن تولید کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com