Perdic | restrictive indorsement | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی


Total search result: 18 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	restrictive indorsement U	فهر نویسی مشروط
	restrictive indorsement U	پشت نویسی مقید

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	indorsement U	فهر نویسی
	qualified indorsement U	فهر نویسی مقید
	qualified indorsement U	فهرنویسی برات یا سفته با ذکرمطلبی که مسئوولیت فهرنویس را نسبت به ان چه قانون مقرر داشته است محدودتر یا وسیعتر کند
	restrictive U	محدود کننده
	restrictive U	محدود سازنده
	non restrictive U	غیر تحدیدی
	non restrictive U	توصیفی
	restrictive U	جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
	restrictive U	داروی پیش گیر
	restrictive effect U	اثر کاهشی
	restrictive effect U	اثر انقباضی
	non restrictive clause U	قضیه غیر تحدیدی
	restrictive fire plan U	طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
	restrictive monetary policy U	سیاست پولی انقباضی
	restrictive fiscal policy U	سیاست مالی انقباضی
	restrictive trade practices U	روشهای محدود کردن تجارت

Recent search history

Forum search