Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
repair shop
U
workshop
repair shop
U
تعمیرگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mobile repair shop
U
تعمیرگاه سیار
Other Matches
repair
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
under repair
U
تحت تعمیر
under repair
U
در دست تعمیر
out of repair
U
خراب
out of repair
U
بد
out of repair
U
نیازمند تعمیر
repair
U
تعمیرکردن
repair
U
جبران کردن دوباره دایر کردن
repair
U
مرمت کردن
repair
U
مرمت
repair
U
تعمیر
repair
U
اصلاح
repair
U
تعمیر کردن
in bad repair
U
نیازمند تعمیر
in bad repair
U
خراب
in bad repair
U
بد
repair parts
U
قطعات یدکی
aircraft repair
U
تعمیر هواپیما
emergency repair
U
تعمیر اضطراری
depot repair
U
تعمیرات امادگاهی
base repair
U
تعمیر اساسی
base repair
U
تعمیرات پایگاهی
It is beyond repair. It cannot be put right.
U
درست شدنی نیست
Can you repair my car?
آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
mean repair time
U
زمان میانگین تعمیر
mean time to repair
U
زمان میانگین تعمیر
spot repair
U
تعمیر در جا
repair kit
U
دست ابزاروسایل تعمیر
spot repair
U
تعمیر در محل
repair time
U
مدت تعمیر
repair pit
U
چاهک تعمیر اتومبیل
to repair the roof
U
بام
[خانه]
را تعمیر کردن
repair kit
U
جعبه تعمیر
tenantable repair
U
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
minor repair
U
تعمیرات کوچک
to repair a flat tire
U
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
keep shop
U
دکانداری کردن
shop
U
مغازه
to keep shop
U
دکان داشتن
to keep shop
U
دکان داری کردن
shop around
<idiom>
U
به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
shop
U
دکان
shop
U
محل ساخت
shop
U
کارگاه تعمیرگاه
shop
U
فروشگاه
shop
U
خریدکردن
shop
U
کارخانه
shop
U
کارگاه
shop
U
کارخانه خرید کردن
shop
U
مغازه گردی کردن دکه
to talk shop
U
در باره کار صحبت کردن
tommy shop
U
دکان خواربارفروشی یانانوایی
tuck shop
U
مغازه قنادی
shop supply
U
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
tuck shop
U
مغازه حلویات
shop supply
U
اماد تعمیرگاهی
shop lifting
U
دزدی از مغازه ها
shop lifter
U
دزد مشتری نما
shop test
U
ازمایش کارگاهی
smith's shop
U
اهنگری
sweet shop
U
مغازهشیرینیوسیگارفروشی
grocer's shop
U
خواربار فروشی
food shop
U
بقالی
grocer's shop
U
بقالی
smith's shop
U
کارگاه اهنگری
food shop
U
خواربار فروشی
union shop
U
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
chip shop
U
مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
corner shop
U
مغازهکوچک
sex shop
U
فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop assistant
دستیار مغازه دار
shop floor
U
کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
shop-soiled
U
آسیبدیدهوکثیف
to shut up a shop
U
مغازه ای را بستن
betting shop
U
جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
talk shop
<idiom>
U
درموردکار شخصی صحبت کردن
union shop
U
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
shop stewards
U
رئیس گروه
welding shop
U
کارگاه جوشکاری
winding shop
U
کارگاه سیم پیچی
window shop
U
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
pawn shop
U
مغازهی کارگشایی و گروبرداری
shop steward
U
رئیس گروه
chemist's shop
U
داروخانه
antique shop
U
فروشگاه اشیاء عتیقه
tea shop
U
نهارخوری قهوه خانه
coffee shop
U
رستوران
die shop
U
حدیده سازی
dram shop
U
جایگاه نوشابه فروشی
electroplating shop
U
کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop
U
کارگاه صحرایی
closed shop
U
موسسه کارشناسی
fitting shop
U
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
closed shop
U
با کارکردانحصاری
closed shop
U
سیستم بسته
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
coffee shop
U
قهوه خانه
acre shop
U
حق الارض
assembly shop
U
کارگاه مونتاژ
closed shop
U
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
base shop
U
تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shop
U
تعمیرگاه پادگانی
beauty shop
U
ارایشگاه
beauty shop
U
سالن ارایش وزیبایی
break into a shop
U
دکانی را زدن
tea shop
U
رستوران
cartwright's shop
U
دوچرخه سازی
lathe shop
U
تراشکاری
lathe shop
U
کارگاه تراشکاری
field shop
U
تعمیرگاه صحرایی
pro shop
U
فروشگاه باشگاه حرفهای
railway shop
U
تعمیرگاه راه اهن
shop boy
U
شاگرد دکان
shop boy
U
شاگرد
shop boy
U
پادو
shop drawing
U
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop girl
U
شاگرد دکان
shop girl
U
شاگرد پادو
shop keeper
U
دکان دار
shop front
U
ازاره نمای بنا
shop keeper
U
صاحب دکان
print shop
U
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
shop fronts
U
ازاره نمای بنا
machine shop
U
کارگاه محاسبات ماشینی
bucket shop
U
جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
maintenance shop
U
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
milling shop
U
کارگاه فرزکاری
molding shop
U
کارگاه قالب گیری
shop lifter
U
دکان بر
nickel shop
U
ساچمه نیکلی
open shop
U
بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open shop
U
سیستم باز
open shop
U
با کارکرد ازاد
pattern shop
U
کارگاه مدل سازی
automatic turning shop
U
کارگاه تراشکاری
bull in a china shop
<idiom>
U
کسی که همه چیزرا به هم میریزد
shop or work drawing
U
نقشه در حین انجام کار
plate molding shop
U
مدلسازی
machine shop tool
U
ابزار ماشینی
ingot dressing shop
U
پرعیار کردن شمش
hand molding shop
U
قالبریزی دستی
loam molding shop
U
قالب گیری ماسهای
fish and chip shop
U
جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
The goods in this shop could not be flogged.
U
اجناس این مغازه باد کرده
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
This shop deals in goods of all sorts .
U
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com