English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
relative coding U برنامه نویس نسبی
relative coding U برنامه نویسی نسبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coding U برنامه نویسی
coding U رمزگذاری
coding U رمزگردانی
coding U کدگذاری
coding U علامت گذاری
coding U کد گذاری
coding U صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد
coding U کد گذاری چیزی
coding form U فرم برنامه نویسی
symbolic coding U کدگذاری سمبلیک
bar coding U علامت گذاری ستونی
coding delay U تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
coding room U اطاق رمز
coding test U ازمون رمزگردانی
in line coding U کدگذاری درون برنامهای
structures coding U برنامه نویسی ساخت یافته
symbolic coding U برنامه نویسی نمادی
symbolic coding U کدگذاری نمادی
trellis coding U روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
program coding U کدگذاری برنامه
out of line coding U کدگذاری برون خطی
optimum coding U برنامه نویسی بهینه
numeric coding U برنامه نویسی عددی
modular coding U برنامه نویسی پیمانهای
Manchester coding U و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
Manchester coding U نیمه اول دوره زمانی نشان دهنده مقدار بیت
Manchester coding U روش کدگذاری داده و سیگنالهای زمانی که در ارتباطات به کار می رود
management coding U سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
automatic coding U برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
absolute coding U برنامه نویسی مطلق
coding form U ورقه برنامه نویسی
straight line coding U برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
relative U نسبی
relative U اضافی
relative U منسوب
relative U راجع
relative U خویشاوند
self relative U نسبت بخود
self relative U نسبی
relative value U مقدار نسبی
relative U خودی نسبی
relative U وابسته
relative U اعتباری
relative U نوشتن برنامه با استفاده ازدستورات آدرس مربوطه
relative U پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
relative U محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
relative U اطلاعات مکانی دررابط ه با یک نقط ه مرجع
relative U دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد
relative U اختلاف بین یک عدد و مقدارواقعی آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
relative U وسیله ورودی
relative nullity U بطلان نسبی
relative jurisdiction U صلاحیت نسبی
relative permeability U ضریب نفوذپذیری
relative permeability U نفوذپذیری نسبی
relative permitivity U گذردهی نسبی
relative permittivity U ضریب دی الکتریک
relative plot U موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
relative movement U حرکت نسبی
relative motion U حرکت نسبی
relative majority U اکثریت نسبی
relative maximum U ماکزیمم نسبی
relative maximum U حداکثر نسبی
relative location U قرار دادن
relative location U ترتیب نسبی
relative minimum U می نیمم نسبی
relative minimum U حداقل نسبی
relative precision U دقت نسبی
relative complement U تفاضل [مجموعه] [ریاضی]
relative clause U ربطی
relative clause U شبهجمله
relative conjunction U حرفربط
self relative address U نشانی نسبی
relative wind U باد نسبی
relative viscosity U گرانروی نسبی
relative velocity U سرعت نسبی
relative value of pieces U ارزش نسبی سوارها
relative term U لفظ نسبی
relative supersaturation U ابر سیری نسبی
relative solvation U حلالپوشی نسبی
relative solubility U انحلالپذیری نسبی
relative prices U قیمتهای نسبی
relative humidity U رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
relative income U درامد نسبی
relative pronouns U ضمیر موصول
relative aperture U نسبت فاصله کانونی
relative aperture U ضریب کانونی عدسی
relative bearing U سمت نسبی ناو
relative bearing U گرای نسبی
relative bearing U جهت نسبی
relative code U کد نسبی
relative compaction U تراکم نسبی
relative deformation U تغییر شکل نسبی
relative adjective U صفت موصولی
relative addressing U نشان دهی نسبی
relative addressing U ادرس دهی رابطهای
maternal relative U خویشاوند مادری
of relative importance U دارای اهمیت نسبی
of relative importance U نسبتامهم
paternal relative U خویشاوند پدری
paternal relative U اقارب پدری
relative address U نشانی نسبی
relative address آدرس نسبی
relative addressing U نشانی دهی نسبی
relative density U چگالی نسبی
relative humidity U رطوبت نسبی
relative importance U اهمیت نسبی
relative impediment U محظور شرعی برای عروسی
relative pronoun U ضمیر موصول
relative humidity U نم نسبی
relative frequency U بسامد نسبی
relative error U خطای نسبی
relative dispersion U پراکندگی نسبی
relative density U دانسیته نسبی
relative density U گرانی ویژه
relative in law U خویشاوند سببی
relative income hypothesis U فرضیه درامد نسبی
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
relative income hypothesis U براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
relative coordinate system U دستگاه مختصات نسبی
relative refractory period U دوره بی پاسخی نسبی
relative harmonic content U مانده نسبی
relative dielectric constant U ثابت دی الکتریک نسبی
relative cell reference U ارجاع سل رابطهای
a matter of relative importance U موضوعی با اهمیت نسبی
coefficient of relative efficiency organ U ضریب نسبی کارایی سازمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com