Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reduction gear
U
جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear
U
جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear
U
چرخ دنده کاهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
speed reduction gear
U
جعبه دنده کاهنده سرعت
Other Matches
reduction
U
تحویل استحاله کاهش
reduction
U
تخفیف
reduction
U
تنزل
reduction
U
احیاء
reduction
U
کاهش احیاء
reduction
U
کوچک کردن نقشه
reduction
U
اختصار تبدیل
reduction
U
تقلیل
reduction
U
کاهش
reduction
U
ساده سازی
reduction
U
احیا
reduction
U
احاله
reduction
U
کم کردن کوچک کردن عکس
reduction
U
تبدیل
reduction ratio
U
نسبت کاهش
reduction to the meridian
U
تعدیل به نصف النهار
reduction of road
U
از بین بردن موانع جاده
reduction of capital
U
تقلیل سرمایه شرکت
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
reduction of armamentes
U
تقلیل تسلیحات
reduction into possession
U
از قوه به فعل دراوردن تصرف
reduction to absurdity
U
تعلیق به محال
reduction to absurdity
U
احاله به محال
cost reduction
U
تقلیل قیمت تمام شده
data reduction
U
داده کاهی
data reduction
U
تقلیل داده ها
data reduction
U
تقلیل داده ها کاهش داده ها
drive reduction
U
کاهش سائق
speed reduction
U
کاهش سرعت
single reduction
U
تقلیل سرعت تکی
sight reduction
U
تعدیل رصد
clemmensen reduction
U
کاهش کلمنسنی
give a reduction
U
تخفیف دادن
reduction coefficient
U
ضریب تقلیل
reduction coefficient
U
ضریب تبدیل
reduction ratio
U
ضریب تقلیل
reduction coefficient
U
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
reduction factor
U
ضریب کاهش
reduction crusher
U
سنگشکن مخروطی
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
price reduction
U
کاهش قیمت
partial reduction coefficient
U
ضریب تقلیل جزئی
oxidation reduction reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
live load reduction
U
کاستن از بار زنده
beam diameter reduction
U
میلهکاهشقطر
oxidation reduction indicator
U
شناساگر اکسایش
roasting reduction method
U
روش کاهش تشویهای روش تنزل تشویهای
oxidation reduction potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
reduction of shares of the heirs
U
عول
to gear up
U
باعوض کردن دنده تندکردن
to gear down
U
باعوض کردن دنده کندکردن
in gear
U
اماده حرکت
gear in
U
درگیر شدن
in gear
U
اماده
gear in
U
درگیری دو چرخ دنده
out of gear
U
ازهم سواشده
out of gear
U
ازدنده بیرون افتاده
out of gear
U
خراب
in gear
U
دایر
gear
U
ادوات
gear
U
الات جامه
gear
U
پوشش دنده دار
gear
U
کردن اماده کارکردن
gear
U
پوشانیدن
gear
U
ابزار وسایل لباس مخصوص
gear
U
جعبه دنده
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
to go out of gear
U
خراب شدن
gear
U
انتقال دادن
gear
U
افزار
gear
U
اسباب لوازم
gear
مجموع چرخهای دنده دار
gear
چرخ دنده
gear
دنده
to go out of gear
U
مختل شدن ازکارافتادن
landing gear
U
عراده هواپیما وسایل فرود امدن
gear wheels
U
چرخ دنده ها
riot gear
U
نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
landing gear
U
ارابه فرود
gear wheels
U
چرخ های دندانه دار
loose gear
U
چرخ دندانه هرزگرد
low gear
U
دنده کندکن
oil gear
U
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
mess gear
U
وسایل غذاخوری
gear shift
U
دسته دنده اتومبیل
mess gear
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
planetary gear
U
دنده خورشیدی
planetary gear
U
جعبه دنده خورشیدی
planetary gear
U
چرخ دنده سیارهای
bathing gear
U
لباس شنا
[حمام]
steering gear
U
دنده فرمان
steering gear
U
دنده سکان
steering gear
U
جعبه دنده فرمان
steering gear
U
جعبه فرمان
worm gear
U
دنده مارپیچی
step up gear
U
چرخ دنده افزاینده
sun gear
U
چرخ دنده خورشیدی
switch gear
U
وسیله اتصال
valve gear
U
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
tumble gear
U
چرخ دنده واسطه
tumble gear
U
چرخ واسطه
transmission gear
U
چرخ دنده انتقال
synchromesh gear
U
گیربکس سنکرون
timing gear
U
چرخ دنده میل بادامک
spur gear
U
دنده مهمیزی دنده خاردار
spur gear
U
دنده ملخی
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
gear stick
U
دسته دنده اتومبیل
gear lever
U
دسته دنده اتومبیل
gear box
U
جعبه دنده گیرباکس
high gear
<idiom>
U
آخر سرعت
get one's rear in gear
<idiom>
U
عجله کردن
gear housing
U
پوششچرخدنده
rocker gear
U
تنظیم جاروبک
running gear
U
قسمت حرکت کننده ماشین
gear cable
U
کابلچرخدنده
worm gear
U
چرخ دنده حلزونی
worm gear
U
دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear
U
دنده مورب
spur gear
U
چرخ دندانه دار
training gear
U
گردونه در سمت
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
arrester gear
U
سیم نگهدارنده
fishing gear
U
اسباب ماهیگیری
external gear
U
تاج دندانه خارجی
exhaust gear
U
چرخ دندانه خروجی
elevator gear
U
گردونه در ارتفاع
elevating gear
U
چرخ دندانه بالابر
driving gear
U
چرخ دنده محرک
differential gear
U
دنده عقب اتومبیل
crown gear
U
چرخ دنده محدب
flight gear
U
لباس پرواز
four gear drive
U
گیربکس چهار دنده
gear box
U
گیربکس
gear box
U
جعبه دنده
gear blank
U
چرخ دنده کار نکرده
gear assembly
U
مجموعه چرخ دنده ها
gear arrangment
U
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
fuse gear
U
متعلقات فیوز
foxer gear
U
وسیله تولید صدا
foxer gear
U
صداساز
crank gear
U
چرخ دنده سر میل لنگ
control gear
U
دستگاه کنترل
bevel gear
U
دنده مورب
bell gear
U
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
beaching gear
U
وسایل به ساحل کشیدن ناو
beaching gear
U
سرسره قایق
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
back gear
U
یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
arresting gear
U
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
bevel gear
U
دنده کرامویل
bevel gear
U
چرخ دنده مخروطی
compasition gear
U
چرخ دنده مرکب
change gear
U
چرخ دندانه تبدیل
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
breathing gear
U
وسیله تنفسی
breathing gear
U
ماسک تنفسی
reverse gear
U
دنده معکوس
bevel gear
U
چرخ دندانه مخروطی
head gear
U
کلاه تمرین بوکس
herringbone gear
U
چرخ دندانه جناغی
gear pump
U
پمپ روغن دندهای
high gear
U
دنده قوی خودرو
gear quadrant
U
ماهک جعبه دنده
gear ratio
U
نسبت چره دنده ها
gear ratio
U
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
head gear
U
روسری
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
gear wheel
U
چرخ دنده
head gear
U
پوشش سر
spiral gear
U
چرخ دنده حلزونی
helical gear
U
چرخ دنده حلزونی
gear pump
U
پمپ دندهای
gear level
U
دسته دنده
gear cutting
دنده تراشی
[مهندسی]
gear cutter
U
فرز
gear cutter
U
دنده تراش
gear friction
U
اصطکاک چرخ دنده
gear grinder
U
ماشین پرداخت چرخ دنده
pull gear
U
چرخ دنده بالابر
gear case
U
پوسته جعبه دنده
gear guard
U
جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear brake
U
ترمز سیستم انتقال
gear level
U
تبدیل کردن
gear cluster
U
مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
hoisting gear
U
چرخ دنده بالابر
gear case
U
جعبه دنده
front landing gear
U
ترمزجلوییفرود
aircraft arresting gear
U
جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
hour angle gear
U
ساعتدندهدارگوشهای
accessory gear box
جعبه چرخدنده فرعی
nose landing gear
U
ترمزفروددماغه
The car is in the reverse gear.
U
اتو موبیل توی دنده عقب است
low supercharger gear
U
دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
magnetic gear shift
U
دسته دنده مغناطیسی
fixed-gear bicycle
U
دوچرخه دنده ثابت
[بدون چرخ آزاد]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com