English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
reconnaissance patrol U گشتی شناسایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reconnaissance U شناسایی
reconnaissance U شناسایی کردن
reconnaissance U بازدید مقدماتی اکتشاف
fausse reconnaissance U بازشناسی کاذب
map reconnaissance U شناسایی نقشهای
map reconnaissance U شناسایی از روی نقشه
reconnaissance flight U هواپیمای اکتشافی
reconnaissance flight U پروازاکتشافی یا شناسایی
reconnaissance in force U شناسایی با رزم
reconnaissance party U گروه شناسایی
reconnaissance party U قسمت شناسایی
road reconnaissance U عملیات شناسایی جاده ها
route reconnaissance U شناسایی جاده
route reconnaissance U شناسایی مسیر
strategic reconnaissance U بررسی مقدماتی وضع دشمن
tactical reconnaissance U خبرگیری از جنگ
tactical reconnaissance U براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
bomb reconnaissance U شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
armed reconnaissance U شناسایی مسلحانه
amphibious reconnaissance U شناسایی اب خاکی
aerial reconnaissance U شناسایی هوایی
armored reconnaissance vehicle U خودروی شناسایی زرهی
strategic air reconnaissance U خبرگیری وضع هوا از راه دور
strategic air reconnaissance U پیش بینی وضع هوا
patrol U کشتی اکتشافی
patrol U پاسداری گشت زدن
patrol U قسمت گشتی
patrol U پاسبانی کردن پاسداری کردن
patrol U گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrol U گشت زدن
patrol U گشتی
patrol U گشت
shore patrol U کرانه پاسدار
shore patrol U پلیس ساحلی
shore patrol U دژبان ساحلی
patrol car U اتومبیل گشتی
to patrol a town U برای پاسبانی دورشهر گشتن
to patrol a town U شهری را گشت زدن
patrol boat U ناوچه گشتی
patrol boats U ناوچه گشتی
shore patrol U پلیس نیروی دریایی
standing patrol U گشتی ثابت
sounding patrol U نگهبان عمق سنج ناو
ski patrol U گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
shore patrol U انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
patrol cars U اتومبیل گشتی
patrol wagon U ماشین مخصوص حمل زندانیان
fighting patrol U گشتی رزمی
barrier patrol U گشتی مامور موانع
beach patrol U گشتی ساحلی
beach patrol U نگهبان ساحلی
beach patrol U نگهبان اسکله
coastal patrol U گشتی ساحلی
combat patrol U گشتی رزمی
contact patrol U گشتی تماس
barrier patrol U ناو گشتی سد کننده
patrol wagon U اتومبیل پلیس
patrol judge U داور برج طول مسیر اسبدوانی
fire patrol U گشتی اتش نشان
contact patrol U گشتی اخذتماس
combat air patrol U گشتی هوایی
combat air patrol U هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
barrier combat air patrol U گشتی مرزی هوایی
barrier combat air patrol U گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com