Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reading desk
U
بعدا پرسیده شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the desk
U
کار دفتری یا ادبی یاروحانی
desk
U
میز تحریر
help desk
U
میز کمک
[اطلاعاتی]
desk
U
اجرای خشک برنامه
desk
U
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desk tray
U
جاکاغذیرومیزی
desk checking
U
بررسی دستی
desk checking
U
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
desk lamp
U
چراغمطالعهرومیزی
desk pad
U
روکشرومیزی
rolltop desk
U
میز تحریر دارای رویه کشودار
executive desk
U
میزمدیر
production desk
U
میزمحصولات
My desk is by the window.
U
میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
Where is the information desk?
U
میز اطلاعات کجاست؟
information desk
U
میز اطلاعات
cash desk
U
صندوقپرداختپولدر یکمغازه
steward's desk
U
میزمهماندار
sound desk
U
میزصدا
secretarial desk
U
میزمنشی
desk calculator
U
حسابگر رومیزی
desk accessory
U
لوازم رومیزی یا روزمره
desk accessories
U
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
control desk
U
میز کنترل
chart desk
U
میز نقشه
writing desk
U
میز تحریر
desk accessory
U
در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
hotel reservation desk
U
میزرزرودرهتل
the desk is piled with books
U
میز از کتاب انباشته شده است
central control desk
U
میزفرمان مرکزی
central control desk
U
اطاق فرمان اصلی
the desk is piled with books
U
کتابهادر روی میزانبوه شده اند
reading
U
تفسیر
reading
U
مطالعه
reading
U
قرائت
reading
U
استنباط
reading
U
نظریه شور
reading
U
یادداشت مربوط به اعداد یا درجه ها , به ویژه درجههای یک اندازه
reading
U
خواندن
first reading
U
طرح نخستین لایحه قانونی درمجلس
sight-reading
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
reading lamp
U
چراغمطالعه
reading readiness
U
امادگی خواندن
reading rooms
U
قرائت خانه
reading rooms
U
خوانشگاه
reading rooms
U
اتاق قرائت
reading disability
U
ناتوانی در خواندن
sight-reading
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
She was reading the book to herself.
U
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
Proof – reading.
U
غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
lip-reading
U
لب خوانی
lip reading
U
لب خوانی
reading start
U
شروعخواندن
reading mirror
U
آینهمخصوصخواندن
when reading a book
U
در حال خواندن کتابی
reading room
U
قرائت خانه
reading room
U
خوانشگاه
reading quotient
U
بهر خواندن
reading habit
U
عادت خواندن
reading age
U
سن خواندن
parallel reading
U
خواندن موازی
oral reading
U
بلندخوانی
mirror reading
U
وارونه خوانی
mind reading
U
فکرخوانی
mind reading
U
کشف افکار دیگران
map reading
U
نقشه خوانی کردن
map reading
U
نقشه خوانی
reading rate
U
سرعت خواندن
reading speed
U
سرعت خواندن
reading room
U
اتاق قرائت
thought reading
U
اندیشه خوانی
first reading of a bill
U
شوراول لایحه
hand reading
U
کف بینی
direct reading
U
قرائت مستقیم
silent reading
U
بیصدا خوانی
reading wand
U
دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
reading station
U
ایستگاه خواندن
reading span
U
فراخنای خواندن
I stayed up reading until midnight.
U
تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
direct reading dial
U
درجه بندی برای قرائت مستقیم
direct reading galvanometer
U
گالوانومتر بی تبدیل
direct reading instrument
U
دستگاه مستقیم خوانی
light-reading scale
U
نورخواندنصفحه
gray oral reading test
U
ازمون بلند خوانی گری
direct-reading rain gauge
اندازه مقدار بارش مستقیم
monroe diagnostic reading test
U
ازمون تشخیص خواندن مونرو
mirror writing shadow reading
U
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com