English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 25 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
ravenous appetite U اشتهای حریصانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ravenous U پراشتیاق
ravenous U پر ولع
ravenous U بسیار گرسنه
ravenous hunger U گرسنگی زیاد
ravenous hunger U حرص
appetite [for] U اشتها [به]
to have an appetite for something U اشتها به چیزی داشتن
appetite U میل و رغبت ذاتی
appetite U شهوت
appetite U اشتها ارزو
appetite U اشتیاق
appetite U اشتها
appetite U میل
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
to whet appetite U اشتها صاف کردن
He hasn't had much of an appetite lately. U به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
to give somebody an appetite U کسی را به اشتها آوردن
It wI'll spoil my appetite . U اشتهایم راکور خواهد کرد
to whet one's appetite U اشتهاصاف کن
to sharpen one's appetite U اشتها صاف کردن
Dont spoil your appetite . U اشتهایم را خراب نکن ( کور نکن )
Onions whet ones appetite U پیاز اشتهای آدم راتیز می کند
Onions stimulate the appetite. U پیاز اشتها راتحریک می کند
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home. <proverb> U بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم. [ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com