Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rate of money wage
U
نرخ مزد پولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
money wage
U
مزد پولی
wage rate
U
نرخ مزد
wage rate
U
نرخ دستمزد
rate of wage
U
نرخ دستمزد
rate of wage increase
U
نرخ افزایش دستمزد
base wage rate
U
حداقل دستمزد
money rate of interest
U
نرخ بهره پولی
Protection money. Racket money.
U
باج سبیل
Money for jam . Money for old rope .
U
پول یا مفتی
money begets money
<idiom>
U
پول پول می آورد
wage
U
اجر
wage
U
مزد
wage
U
ضمانت حسن انجام کار
wage
U
دستمزد
wage
U
جنگ برپا کردن
wage
U
اجیر کردن
wage
U
کار مزد دسترنج
wage
U
اجرت کارمزد
wage
U
اجرت
specified wage
U
اجرت المسمی
wage
U
حمل کردن
just wage
U
مزد عادلانه
wage ceiling
U
سقف دستمزد
wage flexibility
U
انعطاف پذیری دستمزد
wage freeze
U
انجماد دستمزد
wage differentials
U
اختلاف در دستمزد
wage bill
U
لیست حقوق
annual wage
U
دستمزد سالانه
wage standard
U
دستمزد استانده
wage funds
U
وجوه دستمزد
wage funds
U
مایه دستمزد
wage earners
U
حقوق بگیران
wage earners
U
مزد بگیران
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
wage constraint
U
محدودیت دستمزد
wage control
U
کنترل دستمزد
wage costs
U
مخارج دستمزد
wage cuts
U
کاهش دستمزد
wage determination
U
تعیین دستمزد
wage earner
U
اجیر
wage rigidity
U
انعطاف ناپذیری مزد
wage good
U
کالای مزدی
wage good
U
کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
living wage
U
مزد امرارمعاش
wage stabilization
U
تثبیت مزد
wage stabilization
U
ثبات دستمزد
wage share
U
سهم مزد
wage market
U
بازار دستمزد
wage policy
U
سیاست دستمزد
wage bargain
U
چانه زنی دستمزد
wage agreement
U
قرارداد دستمزد
living wage
U
مزدکافی برای امرار معاش
to wage war
U
دست بجنگ زدن
to wage war
U
جنگ کردن
wage incentive
U
انگیزه مزد
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
wage index
U
شاخص دستمزد
wage-packet
U
پاکتیکهحقوقرادرآنمیگذارند
wage level
U
سطح مزد
wage tax
U
مالیات بر مزد
wage system
U
نظام پرداخت دستمزد
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
cash-wage
U
دستمزد نقدی
living wage
U
مزد معیشت
nominal wage
U
مزد اسمی
real wage
U
مزد واقعی
to wage a campaign
U
لشکرکشی کردن
wage income
U
درامدمربوط بکار
minimum wage
U
حداقل دستمزد
nonflexible wage
U
مزد انعطاف ناپذیر
daily wage
U
مزد روزانه
wage push inflation
U
تورم ناشی از فشار مزد
wage price spiral
U
قیمت
wage price spiral
U
دور تسلسل دستمزد
wage profit ratio
U
نسبت دستمزد به سود
wage price guideline
U
قیمت
wage price guideline
U
راهنمای مزد
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
wage compution day
U
دستمزد ساعتی
iron law of wage
U
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
reasonable of average wage fair
U
اجرت المثل
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
we are want of money
U
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
f. money
U
پول فراوان
take in (money)
<idiom>
U
رسیدن
money
U
پول
money on d.
U
وجه امانعی
even money
U
مبلغ مساوی در شرط بندی
value for money
U
قدرت خرید پول
value for money
U
ارزش پول
money on d.
U
پول سپرده
He is in the money.
U
پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
value of money
U
ارزش پول
money
U
سکه
money
U
مسکوک ثروت
near money
U
شبه پول
near with one's money
U
خسیس
be in the money
<idiom>
U
پول پارو کردن
money
اسکناس
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
money
U
جایزه نقدی
After all that money is of no use.
تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
his money is more than can
U
پولیش بیش
be in the money
<idiom>
U
در پول غلت خوردن
his money is more than can
U
ازانست که بتوان شمرد
deficient in money
U
بی پول
money multiplier
U
ضریب بهم فزاینده پول
money matters
U
امور پولی
fiat money
U
پول بدون پشتوانه
despatch money
U
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
possession money
U
حق النسبی
possession money
U
حق الاجرا
penury of money
U
قحط پول
deficient in money
U
کم پول
penury of money
U
کمیابی پول
dealing for money
U
معاملات پولی
passage money
U
خوراک
demand for money
U
تقاضا برای پول
money demand
U
تقاضا برای پول
passage money
U
تاکردن
passage money
U
معاش کردن
passage money
U
راه
passage money
U
غذا
despatch money
U
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
money worth
U
برابر پول
earnest money
U
پیش بها
earnest money
U
بیعانه
quasi money
U
شبه پول
neutrality of money
U
خنثی بودن پول
neutrality of money
U
بدون تاثیربودن پول
door money
U
ورودیه
money supply
U
عرضه پول
money stock
U
عرضه پول
earnest money
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه
earnest money
U
پیش پرداخت
money worth
U
بهای پول
money worth
U
پول بها
money worth
U
چیزی که بپول بیزرد
mortgage money
U
پول قرضی
door money
U
دری
money stock
U
حجم پول در گردش
money spinner
U
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
money off offer
U
فروش با تخفیف
money of account
U
پول محاسباتی
fiat money
U
پول رایج اعتباری
odd money
U
یک اسکناس 01 ریالی
onother's money
U
پول دیگری
onother's money
U
پول شخصی دیگر
passage money
U
کرایه
oceans of money
U
یک دنیا پول
money on deposit
U
وجه امانی
money pot
U
دخل
money pot
U
غلک
money player
U
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
money on deposit
U
پول سپرده
door money
U
پول دم در
dispatch money
U
پاداش سرعت کار
mortgage money
U
پول رهنی
dispatch money
U
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
passage money
U
کرایه مسافر
he pays his own money
U
نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
hot money
U
پول داغ
hot money
U
پول فرار
hot money
U
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
hot money
U
پول فعال
hot money
U
پول متحرک
i am pushed for money
U
ازبی پولی درفشار
i am pushed for money
U
هستم
i lent him what money i had
U
هرچه پول داشتم به او وام دادم
i lent him what money i had
U
انچه پول ...
his money was p spent
U
یک قسمت ازپولش خرج شد
money box
U
غلک
head money
U
جایزه اوردن سر
head money
U
جنایتکار
money creation
U
انتشار پول
height money
U
اضافه بهای کار در ارتفاع
high money
U
پول گران
money changer
U
صراف
money capital
U
سرمایه پولی
money box
U
صندوق اعانه
idle money
U
پول راکد
managed money
U
پول اداره شده
luck money
U
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
lavish of money
U
پول تمام کنlark
lavish of money
U
ولخرج
it is a question of money
U
موضوع پول است
it is a question of money
U
موضوع بسته به
it is a question of money
U
پول است
key money
U
سرقفلی
managed money
U
پول نظارت شده
minted money
U
پول فلزی
idle money
U
پول غیر فعال
money box
U
صندوق دستگیری
money bag
U
ادم خر پول
money bag
U
دارایی دولت
money bag
U
کیف
money bag
U
کیسه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com