Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rain prints
U
اثرهای چکه باران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prints
U
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
prints
U
کیفیت متن یا گرافیک چاپ شده
prints
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
prints
U
برود
prints
U
به italic
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
U
تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
prints
U
فایل در صف چاپ که حاوی تمام حروف که کنترل چاپگر است که برای چاپ یک متن یا صفحه لازم است
prints
U
پس از اتمام کار جاری
prints
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
prints
U
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
prints
U
کامپیوتری در شبکه که مخصوص مدیریت صفهای چاپ و چاپگرهاست
prints
U
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
prints
U
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
prints
U
آخرین صفحه چاپ شده
prints
U
حروف جوهری روی کاغذ
prints
U
قرار دادن حروف یا عددها در جوهر روی کاغذ
prints
U
فرمان PRINT
prints
U
بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
prints
U
عنوان و..
prints
U
ماشین کردن
prints
U
منتشرکردن
prints
U
طبع
prints
U
چاپ
prints
U
چاپ کردن
prints
U
مواد چاپی
prints
U
عکس چاپی
prints
U
باسمه
prints
U
گراوور
prints
U
طبق کدهای توکار و... برای تنظیم حاشیه
prints
U
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
prints
U
به جای چاپ یک حرف
prints
U
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
prints
U
مشابه 7861
prints
U
عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
rain ga
U
باران سنج
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
it look like rain
U
گویا خیال باریدن دارد
much rain
U
باران زیاد
much rain
U
باران بسیار
too much rain
باران بیش از اندازه
rain
U
باران
asking for rain
U
استسقاء
rain
U
بارش
rain
U
بارندگی باریدن
to send down rain
U
باران فرستادن
to rain tears
U
اشک ریختن
to rain tears
U
اشک باریدن
the rain pelted down
U
باران شرق شرق باریدن
the clouds rain
U
ابر میبارد
rain worm
U
مادی
rain worm
U
ساکن زمین دنیوی
rain worm
U
خاکدار
rain worm
آدم پست
rain worm
U
خراتین
rain worm
U
کرم خاکی
rain water
آب باران
rain check
<idiom>
U
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
rain check
U
بلیط مجانی یا مجدد
rain on someone's parade
<idiom>
U
برنامه های دیگران را مختل کردن
It lookes like rain.
U
هوا خیال باریدن دارد
rain shower
باران شدید
rain hat
کلاه بارانی
rain cap
کلاه کریلی
intermittent rain
بارش متناوب باران
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
freezing rain
U
تگرگ
continuous rain
بارش باران دائمی
rain check
U
نوید یا قول دعوت بعدی
rain check
U
بلیط باران
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
rain proof
U
ضد باران
acid rain
U
باران اسیدی
plenty of rain
U
باران کافی
plenty of rain
U
باران فراوان
orographic rain
U
باران کوهزاد
rain gauge
U
باران سنج
it threatens to rain
U
است
it threatens to rain
هوا مستعد باریدن
fine rain
U
باران
golden rain
آتش باران
golden rain
یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
fine rain
U
نم نم
fine rain
U
باران ریز
cyclonic rain
U
باران چرخهای
rain coat
U
بارانی
rain box
U
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
rain discharge
U
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
blood rain
U
باران سرخ
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
rain laden
U
باران ساز
rain glass
U
میزان الهوا
rain glass
U
میزان سنج
rain gage
U
وسیله سنجش میزان بارندگی
rain gage
U
باران سنج
rain forest
U
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
rain fall
U
بارندگی
rain cats and dogs
<idiom>
U
باران شدید
rain water head
U
طشتک بالای ناودان
intensity of rain fall
U
شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
to rain cats and dogs
U
سخت باریدن
Not all clouds bring rain.
<proverb>
U
هر ابرى باران نیاورد.
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
U
گرگ باران دیده .
to rain cats and dogs
سنگ ازآسمان آمدن
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
these cloud promise rain
این ابرها خبر از بارندگی میدهند
We were caught in the rain ( rainstorm) .
U
وسط باران گیر کردیم
These clouds are a sign of rain .
این ابرها علامت بارندگی است
tropical rain forest
جنگل بارانهای استوایی
standard rain gage
باران سنج معمولی
rain gauge recorder
اندازه بارش ثبت شده
rain gauge station
U
ایستگاه باران سنجی
The rain gutter is blocked up with leaves.
U
برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
direct-reading rain gauge
اندازه مقدار بارش مستقیم
to take a rain check
[ raincheck]
on an offer
[American E]
U
رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong.
U
از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com