English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radio match U رویارویی رادیویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
an out match U مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
match U همتا کردن
match U مطابقت
match U چوب کبریت
match U مسابقه کبریت
match U بهم امدن
match U جور بودن با
match U وصلت دادن حریف کسی بودن
match U جور کردن
match U مسابقه
match U رویارویی بازیهای دو جانبه
match U علامت دوبدو گذاشتن چوب
match U جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
match U تنظیم ثبات معادل با دیگری
match U تطبیق
match U تطابق
match U مطابقت کردن
match U ازدواج زورازمایی
match U جفت
match U لنگه همسر
match U نظیر
match U همتا
match U حریف
match U تطبیق تطابق
match up U یارگیری
match U قرینه سازی در طرح یا بافت
friction match U کبریتی که با اصطکاک ومالش روشن میشود
wrestling match U مسابقه کشتی
wresthing match U مسابقه کشتی
match race U مسابقه دو بین دو نفر
discounting match U ادامه ندادن به مسابقه کشتی
cable match U رویارویی تلگرافی شطرنج
brimstone match U کبریت گوگردی
match box U قوطی کبریت
ballistic match U تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
return match U بازیبرگشت
shouting match U بحثوجدلپرسروصدا
match fishing U مسابقه ماهیگیری درانگلستان
match foursome U مسابقه بین دو تیم دونفره بایک گوی برای هر تیم
match maker U ترتیب دهنده مسابقه
match penalty U خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
sparring match U مبارزه تمرینی بوکس
postal match U مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
winner of a match U برنده مسابقه
quick match U فتیله توپ یا ترقه
to strika a match U کبریت زدن
telex match U رویارویی تلکسی
slow match U کبریت کند سوز
safety match U کبریت بی خطر
love match U عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
slanging match U بزنبزن کتککاری
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match points U اخرین امتیاز
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match point U اخرین امتیاز
Test match U مسابقه بین المللی کریکت
Test match U مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
Test match U مسابقه ازمایشی
international match U مسابقه بین المللی [ورزش]
a good match U زن و شوهری که خوب بهم بخورند
These gloves do not match . U این دستکشها لنگه به لنگه است
To strike a match. U کبریت زدن
to strike a match or light U کبریت زدن
rugby test match U مسابقه بین المللی رگبی
The craps should match the curtains. U پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
To win the match(race,contest). U مسابقه رابردن
The football players are warming up before the game ( match) . U هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
radio U با بی سیم مخابره کردن
radio U بی سیم
a radio U رادیو
radio U رادیویی
radio U پیام رادیویی فرستادن
radio U با رادیومخابره کردن
radio U رادیو
radio engineering U تکنیک رادیو
radio dicipline U انضباط مکالمه بی سیم
radio fix U تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
radio detection U اکتشاف رادیویی
radio set U دستگاه رادیو
radio frequencies U فرکانسهای رادیویی
radio engineering U مهندسی رادیو
radio ferquency U بسامد رادیویی
radio fix U تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
radio dicipline U انضباط رادیویی
radio detection U در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
radio centeral U مرکز بی سیم
radio compass U قطبنمای رادیویی
radio control U فرمان رادیویی
radio control U دستگاه کنترل بی سیم
radio carpal U وابسته به زندبالاومچ
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radio countermeasures U اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio day U یک روز کار بی سیم یارادیویی
radio deception U گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio carpal U زندی مچی
radio sextant U سکستانت رادیویی
radio sextant U گیرنده امواج کیهانی
to tune in TV [radio] U روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
pirate radio U خبرپراکنیغیرقانونی
radio section U بخشرادیو
wired radio U پخش با سیم
radio antenna U آنتنرادیویی
radio mast U بخشرادیو
radio waves U امواج رادیویی
radio wave U موج رادیویی
radio wave U امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio sheck U یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
radio silence U سکوت رادیویی
radio sonobuoy U بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
radio star U اختر رادیو
radio telegraphy U تلگراف بیسیم
radio telephony U تلفن بیسیم
radio tube U لامپ رادیو
radio ulnar U وابسته به زندبالاوزندپائین
radio-controlled U وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
auto radio U گیرنده اتومبیل
radio telephone U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio telephone U تلفن بی سیم
radio telescope U رادیوی نجومی
radio guard U نگهبان بی سیم
radio guard U نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
radio horizon U افق رادیویی
radio interference U پارازیت رادیویی
radio interference U تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio link U پیوند رادیویی
radio navigation U ناوبری رادیویی
radio navigation U ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
radio operator U متصدی بی سیم
radio-telephone U تلفن بی سیم
radio-telephone U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
field radio U بی سیم صحرایی
field radio U رادیوی قابل حمل صحرایی
auto radio U رادیوی اتومبیل
directional radio U رادیوی جهت دار
radio-telephones U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
main radio U اطاق اصلی بی سیم ناو
radio source U چشمه اخترواره
radio-telephones U تلفن بی سیم
radio source U چشمه شبه اختری
radio frequency U فرکانس رادیویی
radio frequency U فرکانس بالا
radio frequency U قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
radio operator U بی سیم چی
radio telescopes U رادیوتلسکوپ
radio approach U دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
radio astronomy U اختر شناسی رادیویی
radio telescope U تلسکوپ رادیویی
radio beacon U بیکن رادیویی
radio beacon U انتن بی سیم
radio beacon U برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم
radio bearing U زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
radio broadcasting U پخش رادیویی
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
radio button U دکمه رادیو
radio telescope U رادیو تلسکوپ
radio relay U رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio approach U دستگاه تقرب رادیویی
radio altimeter U ارتفاع سنج راداری یاتشعشعی
radio alimeter U فرازیاب رادیویی
radio procedures U روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
radio prospecting U کشف معادن با رادیو
radio range U ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
radio telescopes U تلسکوپ رادیویی
radio receiver U گیرنده رادیویی
radio relay U رادیو رله
radio active U دارای تشعشع اتمی
radio telescopes U رادیو تلسکوپ
radio active U رادیواکتیو
radio activity U خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radio telescope U رادیوتلسکوپ
radio telescopes U رادیوی نجومی
To turn on the light(radio, T. V). U چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
airborne radio relay U سیستم رادیو رله هوابرد
radio telephone transmitter U فرستنده تلفن بیسیم
To turn off the lights. (T. V. ,radio). U چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
automobile radio equipment U رادیوی اتومبیل
radio metal locator U فلزیاب رادیویی
radio frequency transformer U مبدل بسامد رادیویی
radio position finding U روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
radio range station U ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
radio direction finding U جهت یابی بی سیم
radio data link U ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم
radio call sign U معرف رادیویی
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
radio frequency choke U چوک رادیو
radio frequency biasing U بایاسینگ فرکانس بالا
radio frequency amplifier U فزون ساز بسامد رادیویی
tuned radio frequency receiver U رادیو با بسامد میزان شده
high power radio station U ایستگاه رادیویی بزرگ
portable CD radio cassette recorder U جایگاهCD
portable CD radio cassette recorder U ضبطورادیو
high frequency radio station U ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
personal radio cassette player U رادیووضبطصوتشخصی
high frequency radio direction finding U جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com