Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
quick make and break switch
U
کلید لحظهای
quick make and break switch
U
کلید قطع ووصل سریع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quick break switch
U
کلید قطع سریع
quick break fuse
U
فیوز قطع سریع
load break switch
U
کلید قطع بار
load break switch
U
کلید ترنر
double break knife switch
U
کلید تیغهای دو اتصالی
make and break
U
افتومات
make and break
U
دستگاه قطع و وصل
make and break ignition
U
احتراق با قطع و وصل
To break even . To make both ends meet.
U
خرج ودخل
To make money. To make ones pile.
U
پول درآوردن ( ساختن )
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
quick
U
فرز
quick
U
چابک
quick
U
تند
quick
U
چست
to the quick
U
کاملا
quick out
U
نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
to the quick
U
ازته
to the quick
U
بی نهایت سراسر
quick en
U
تندکردن
quick en
U
زنده کردن نیروبخشیدن به
quick en
U
روح بخشیدن
quick en
U
تندشدن
quick en
U
جان دادن
to the quick
U
زیادازته
quick
U
سریع یا بدون اتلاف زمان
quick
U
تند و سریع
quick
U
زنده
quick
U
جلد سریع
super quick
U
فوق انی
super quick
U
ماسوره فوق انی
quick temper
U
تندخویی
quick temper
U
تیزمزاجی
quick temper
U
تندی
quick format
U
که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
quick step
U
گام تند
quick stage
U
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
quick in action
U
چابک
quick silver
U
طبع سیمابی جیوه زدن به
quick silver
U
جیوه
quick silver
U
سیماب
quick wit
U
تیزهوشی هوش تیز
quick tempered
U
تند مزاج
quick time
U
سر قدم بلند
quick gravel
U
دزدریگ
quick access
U
با دست یابی تند
quick action
U
عمل انی ماسوره
she is quick with child
U
جنبش بچه رادرشکم حس میکند
quick asset
U
دارائی نقدی
quick assets
U
موجودی نقدشو
quick basic
U
کوئیک بیسیک
quick gravel
U
ریگ روان
quick witted
U
تیز هوش
quick action
U
عمل ضربتی انی
quick wit
U
هوش زیاد
quick time
U
قدم تند مارش تند با سرعت 021
quick time
U
قدم تندرو
quick step
U
قدم تند
quick clay
U
بتن زنده
quick fading
U
زودگذر
quick fading
U
بی دوام
quick fire
U
تیر سریع
quick fire
U
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
quick fire
U
نواخت تند
quick firer
U
تفنگی که پیاپی میتواندتیراندازی کند
quick format
U
دستوری
quick change
U
بازیگری که زودبه زودهیئت خودرابرای بازی دیگرعوض کند
quick eyed
U
تیزچشم
quick ening
U
احیاکننده
quick ening
U
زنده کننده
quick count
U
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
quick coupler
U
بست سریع در لولههای ابرسانی
quick disconnect
U
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
quick ear
U
گوش تیز
quick eared
U
تیزگوش
quick eared
U
تیزشنو
quick ening
U
نیروبخش
quick ening
U
مهیج
quick freeze
U
بسرعت سرد کردن
quick fuse
U
ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
quick growth
U
رشدسریع
quick recovery
U
رونق سریع
quick recovery
U
بهبود سریع
quick sand
U
ماسه روان
quick scented
U
دارای شامه تیزیاتند
quick set
U
گرفتن فوری بتن
quick sight
U
تیزبینی
quick sight
U
بینایی تیز
quick sighted
U
تیزبین
quick opener
U
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
quick match
U
فتیله توپ یا ترقه
quick march
U
قدم رو
quick growth
U
تندرویی
quick in action
U
جلد
quick in action
U
فرز
quick kick
U
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
quick lime
U
اهک زنده
quick march
U
راهپیمایی تند
quick march
U
گام برداری تند
quick march
U
مارش تند
quick sighted
U
زیرک
double-quick
U
باقدم تند رفتن
of a quick temper
U
تند
double-quick
U
قدم تند
double quick
U
باقدم تند رفتن
of a quick temper
U
تیزمزاج
of quick wist
U
زیرک
kiss me quick
U
زلف
double quick
U
قدم تند
kiss me quick
U
طره
of quick wist
U
زودفهم
quick ground
U
زمین سست
quick fix
U
راهحلسریعونهدائم
kiss me quick
U
یکجورکلاه که درعقب سرقرارمیگیرد
the quick and the dead
U
زندگان ومردگان
i ran as quick as i could
U
هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
in quick succession
U
تندپشت سرهم
quick eye
U
چشم تیز
[تیزبین]
He was too quick for her and jinked away every time.
U
او
[مرد]
برای او
[زن]
خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او
[زن]
در می رفت.
quick setting cement
U
سیمان زودگیر
quick setting cement
U
سیمان تند گیر
quick change gearbox
U
جعبه دنده نورتون
quick flashing light
U
چشمک زن تند
quick access memory
U
حافظه دستیابی سریع
a quick word of advice
U
یک راهنمایی کوچک
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
quick release system
U
جداکنندهدستگاه
interrupted quick flashing light
U
چشمک زن تند مقطع
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
U
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
otis quick scoring mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
the switch
U
فن رو دست
the switch is on
U
کلید برق باز است
switch
U
تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
to switch off
U
قطع کردن اتصال
the switch is on
U
چراغ برق روشن است
on/off switch
U
دکمهروشنوخاموش
to switch off
U
رابادیگری قطع کردن
to switch on
U
روشن کردن
to switch on
U
اتصال دادن جریان دادن
to switch on
U
طرف صحبت کردن
two way switch
U
کلید دو راهه
n way switch
U
گزینه N راهی
tr switch
U
کلید فرگیر
three way switch
U
کلید تبدیل
x y switch
U
کلید ایکس- ایگرگ
the switch is on
U
برق جریان دارد
on-off switch
U
دکمهروشنوخاموش
two way switch
U
قطع و وصل کننده برق از دوطرف
to switch off
U
خاموش کردن
switch over
U
تعویض کردن برق
switch
U
تعویض جا
switch
U
کلید
switch
U
راه گزین
switch
U
گزینه
switch
U
ثیر قرار میدهد
switch
U
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switch
U
یچ
switch
U
نقط های در برنامه کامپیوتری که کنترل از آن به یکی از چند انتخاب ممکن می رود
switch
U
یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
switch
U
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switch
U
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switch
U
وصل کردن برق
switch
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switch
U
ترکه
on off switch
U
گزینه قطع و وصل
switch
U
چوب زدن
switch
U
سویچ برق سویچ زدن
switch
U
جریان را عوض کردن
switch
U
تعویض
switch
U
گزینه راه گزین
one way switch
U
کلید یک پل
switch
U
راه گزیدن
one way switch
U
کلید یکراهه
switch
U
سوزن دوراهی
switch
U
نافم حرکت
four way switch
U
کلید صلیبی
switch
U
تغییر جهت دادن
switch off
U
قطع جریان برق
switch
U
سویچ
isolating switch
U
کلید جداکننده
interrupter switch
U
کلید قطع کننده
joystick switch
U
کلید صلیبی
isolating switch
U
کلید بی بار
mains switch
U
کلید شبکه
limit switch
U
لیمیت سوئیچ
knife switch
U
کلید اهرمی
knife switch
U
کلید چاقویی
lightning switch
U
کلید انتن
lightning switch
U
کلید برقگیر
load switch
U
کلید بار
lighting switch
U
کلید روشنایی
light switch
U
گزینه نوری
knife switch
U
کلید تیغهای
light switch
U
نور گزین
main switch
U
کلید اصلی
magnetic switch
U
کلید مغناطیسی
fuse switch
U
کلید فیوزدار
key switch
U
سوئیچ کلید
isolating switch
U
کلید ترنر
directional switch
U
کلید جهت دار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com