English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quasi convex function U تابع شبه محدب
quasi convex function U تابع نیمه محدب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quasi convex U شبه محدب
quasi convex U نیمه محدب
quasi concave function U تابع شبه مقعر
quasi concave function U تابع نیمه مقعر
convex U شاه نشین
convex U محدب
convex U برامده
convex U گوژ
convex U برجسته
convex U گرده ماهی
convex U کوژ
convex U محدب گوژ
concavo convex U از یک سو مقعر واز سوی دیگرمحدب
plano convex U از یک سو پهن و از طرف دیگرمحدب
convex set U مجموعه محدب [ریاضی]
convex lens U عدسی کوژ
convex lens U عدسی محدب
convex mirror U اینه کوژ
convex slope U شیب محدب
convexo convex U ازدوسو محدب
convexo convex U دوسو برامده
convex set U مجموعه کوژ [ریاضی]
convex mirror U اینه محدب
convex fillet weld U جوش مغزی محدب
plano convex lens U عدسی تخت کوژ
double convex lens U عدسی محدب الطرفین
double convex lens U عدسی دو کوژ
convex fillet weld U جوش نواری برجسته
plano convex lens U عدسی مسطح- محدب
quasi U شبه
quasi U بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
quasi- U مشابه یا تقریباگ همان
quasi U مشابه
quasi- U برچسب
quasi- U که نشان دهنده تعداد دستورات است
quasi need U شبه نیاز
quasi U شبیه
quasi adverb U صفت قیدنما
quasi contract U شبه عقد
quasi particle U شبه ذره
quasi public U نیمه عمومی
quasi public U نیمه دولتی
quasi private U نیمه خصوصی
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
quasi random U شبه تصادفی
quasi rent U شبه اجاره
quasi steady U جریان نیمه ارام
quasi inverse U شبه وارون
quasi concave U نیمه مقعر
quasi concave U شبه مقعر
quasi commercial U نیمه بازرگانی
quasi commercial U شبه بازرگانی
quasi private U شبه خصوصی
quasi intentional U شبه عمد
quasi crystal U شبه بلور
quasi cyclic U شبه حلقهای
quasi deposit U شبه سپرده
quasi easement U حق شبیه به حق ارتفاق
quasi elliptic U شبه بیضی
quasi atom U شبه اتم
quasi molecule U شبه مولکول
quasi predicate U شبه مسند
quasi entail U حق عمری که به مدت عمرثالث برای متنفع و اخلاف اوبرقرار شود
quasi historical U نیم تاریخی
quasi instruction U شبه دستورالعمل
quasi judicial U شبه قضایی
quasi contract U شبه قرارداد
quasi predicate U فعل غیرمسندی
that was a quasi war U جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
quasi money U شبه پول
quasi elastic force U نیروی شبه کشسان
quasi intentional homocide U قتل شبه عمد
quasi experimental designs U طرحهای شبه ازمایشی
quasi linear equation U معادله شبه خطی
quasi public company U شرکت نیمه دولتی
quasi smooth flow U جریان نیمه ارام یا شبه ارام
quasi stationary state U شبه حالت ایستاده
quasi stable elementry particle U ذزه نیم پایدار
quasi stable elementry particle U ذره شبه پایدار
quasi free electron theory U نظریه الکترون شبه ازاد
function U لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function U مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
function U دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
function تابع [ریاضی]
function U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function U کار کردن
function U طرزکار تابع
neither nor function U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
function U چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
NOR function = U مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد
NOR function = U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
NOT function U معادل تابع NAND
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
OR function U پیاده سازی الکترونیکی تابع OR
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
function U انجام عمل به درستی
function U مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
function U مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
function U فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
NOT function U مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
function U عمل
function U وفیفه داشتن
zero of a function U ریشه تابع [ریاضی]
function U عمل کردن کارکردن
zero of a function U صفر یک تابع [ریاضی]
function U ایفاء
function U ماموریت عمل
function U مقام
function U پیشه
function U کارویژه
function U کار
function U وفیفه
function U کارکرد
function U تابع
function U ایین رسمی
even function U تابع زوج
function U خاصیت وجودی
function U کارایی
function U وفیفه عمل کردن
function U فعالیت
function U دستورالعمل
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
function U نقش
injective function U تزریق
secondary function U کارکرد ثانوی
sediment function U تابع بده مواد جامع
sine function U تابع سینوسی
sheffer function U تابع شفر
saving function U صورت مقدار پس انداز درامدشخص
saving function U تابع پس انداز
revenue function U تابع درامد
recursive function U تابع بازگشتی
real function U تابع حقیقی
work function U انرژی ازاد در ترمودینامیک
inverse function U تابع وارون
root of a function U ریشه تابع [ریاضی]
standard function U تابع استاندارد
inverse function U تابع وارون [ریاضی]
differentiable function U تابع مشتق پذیر [ریاضی]
transcendental function U تابع غیرجبری [ریاضی]
absolute value function U تابع قدر مطلق [ریاضی]
sine function U تابع سینوس [ریاضی]
cosine function U تابع کسینوس [ریاضی]
arithmetical function U تابع حسابی [ریاضی]
trigonometric function U تابع های مثلثاتی [ریاضی]
domain of a function U دامنه یک تابع [ریاضی]
arithmetic function U تابع حسابی [ریاضی]
continuity of a function U پیوستگی تابعی [ریاضی]
argument [of a function] U متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
inverse function U تابع معکوس [ریاضی]
frequency function U تابع تکرار [ریاضی]
smooth function U تابع همواری [ریاضی]
argument [of a function] U متغیر مستقل [ریاضی]
holomorphic function U تابع هولومورفیک [ریاضی]
root of a function U صفر یک تابع [ریاضی]
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
linear function U نگاشت خطی [ریاضی]
trigonometric function U تابع مثلثاتی
trial function U تابع ازمایشی
transformation function U تابع تبدیل
transfer function U تابع انتقال
total function U تابع کامل
threshold function U تابع استانهای
generalized function U تابع تعمیم یافته [ریاضی]
temperature function U تابع دما
tax function U تابع مالیات
tact function U کارکرد نامیدن
switching function U تابع راه گزین
supply function U تابع عرضه
stress function U تابع تنش
step function U تابع پلکانی
step function U تابع پلهای
utility function U تابع مفید
utility function U تابع کاربردی
generalized function U توزیع [ریاضی]
function selectors U عاملانتخابکننده
function selector U انتخابگرکارآمد
function keys U کلیدهایانجام وفایف
function keys U کلیدهاتابع
function display U نمایشگرتابع
function button U دکمهردیاب
work function U تابع کار
work function U انرژی خروج
well defined function U تابع خوش تعریف
well behaved function U تابع خوشرفتار
weight function U تابع وزنی
wave function U تابع موجی
state function U تابع حالت
inverse function U تابع معکوس
generating function U تابع زاینده
generating function U تابع مولد
function word U کلمه دستوری
function types U سنخهای کارکردی
function table U جدول تابعی
characteristic function U تابع مشخصه
function subprogram U ریزبرنامهای که مقدارمنفردی را برمی گرداند
function key U کلید عملیاتی کلید تابعی
function key U یچی که برای کار خاص یا ترتیبی از دستورالعمل ها انتساب داده شده بود
function key U کلید وفیفهای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com