Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
proportional income tax
U
مالیات بر درامد تناسبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
proportional
U
متقابل یا هماهنگ
proportional
U
نسبتی
proportional
U
نسبی
proportional
U
متناسب
proportional
U
به نسبت
mean proportional
U
واسطه هندسی
proportional
U
تناسبی
proportional
U
همزمان
proportional limit
U
حد خطی
proportional taxation
U
مالیات تناسبی
proportional tax
U
مالیات که هرفرد بدون توجه به مقداراموالش باید بپردازد
proportional tax
U
مالیات نسبی
proportional tax
U
مالیات تناسبی
proportional spacing
U
فاصله دهی مناسب
proportional spacing
U
فضادهی مناسب
proportional growth
U
رشد تناسبی
proportional representation
U
گزینش برپار
proportional representation
U
انتخابات نسبی
proportional limit
U
حد نسبی
proportional clothing
U
لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
proportional navigating
U
هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
proportional spacing
U
سیستم چاپ که در آن هر حرف نسبت به اندازه اش فضای خالی بعد از خود دارد.
proportional parts
U
بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
adjustable proportional module
U
نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
proportional liability partnership
U
شرکت نسبی
proportional pie graph
U
نمودار گرد متناسب
proportional tax system
U
نظام مالیات تناسبی
his income
U
هر چه درامد داردخرج میکند
mean income
U
درامد متوسط
but for income
U
قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
income
U
ورودیه جدیدالورود
income
U
ریزش فهور
income
U
جریان
income
U
درامد
income
U
مهاجر واردشونده
income
U
دخل
income
U
عایدی
income
U
عایدات
income
U
عواید
net income
U
درامد خالص
live up to one's income
U
به اندازه درامد خود خرج کردن
personal income
U
درامد سرانه
median income
U
درامد متوسط
labor income
U
درامدهای کار
national income
U
درامد ملی
money income
U
مزد و حقوق
money income
U
درامد پولی
overseas income
U
درامد از کشور یا کشورهای خارجی
median income
U
درامد میانی
nominal income
U
درامد اسمی
nonmonetary income
U
درامد غیر پولی
notional income
U
درامد فرضی
notional income
U
درامد خیالی
ordinary income
U
درامد عادی
per capita income
U
درامد سرانه
permanent income
U
درامد دائمی
personal income
U
درامد شخصی
present income
U
درامد جاری
present income
U
درامد حال
transfer income
U
درامد انتقالی
transitory income
U
درامد انتقالی
unearned income
U
درامد باد اورده
transitory income
U
درامدموقتی
unearned income
U
درامد ازمبنایی جز کار
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
wage income
U
درامدمربوط بکار
windfall income
U
درامد باد اورده
income support
U
پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
a modest income
U
درآمدی متوسط
to rely on somebody for your income
U
از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
total income
U
درامد کل
the p of income to expenses
U
نسبت درامدبه هزینه
taxable income
U
درامد مشمول مالیات
property income
U
درامد ناشی از املاک ومستغلات
temporary income
U
درامد موقتی
psychic income
U
درامد بی دردسر
psychic income
U
درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
real income
U
درامد واقعی
real income
U
مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
redistribution of income
U
توزیع دوباره درامد
relative income
U
درامد نسبی
rental income
U
درامد ناشی از اجاره بها
stream of income
U
جریان درامد
supplementary income
U
درامد تکمیلی
distribution of income
U
توزیع درامد
disposable income
U
درامد دریافتی
disposable income
U
درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
disposable income
U
درامدقابل استفاده
disposable income
U
درامد قابل تصرف
deferred income
U
پیش دریافت درامد
deferred income
U
درامدهای انتقالی
deduction from income
U
کسور درامد
income distribution
U
توزیع درامد
earned income
U
درامد تحصیل شده
gross income
U
درامد ناخالص
flow of income
U
گردش درامد
flow of income
U
جریان درامد
fixed income
U
درامد ثابت
economic income
U
درامد اقتصادی
earned income
U
درامدحاصله از کار
earned income
U
درامدکسب شده
current income
U
درامدیک دوره معین
current income
U
درامد یک سال مالی
income taxes
U
مالیات برعایدات
income taxes
U
مالیات بر درامد
current income
U
درامد جاری
income tax
U
مالیات برعایدات
business income
U
درامد خالص تجارتی
bunched income
U
درامد خدمات شخصی
annual income
U
درامد سالانه
actual income
U
درامد واقعی
income tax
U
مالیات بر درامد
imputed income
U
درامد ضمنی
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
income velocity
U
سرعت گردش پول
income policy
U
سیاست مربوط به درامدها
income determination
U
تعیین درامد
income policy
U
سیاست درامدی
income per capita
U
درامد سرانه
income multiplier
U
ضریب فزاینده درامد
income leakage
U
کسر درامد
income leakage
U
نشت درامد
income forgone
U
درامد صرف نظر شده
income and expenditure
U
درامد و هزینه
income analysis
U
تحلیل درامد
imputed income
U
درامد انتسابی
income effect
U
تناسب خرید با درامد
income accounts
حساب های درآمد
income forgone
U
درامداز دست رفته
marginal income
U
درامد نهائی
income velocity
U
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
national money income
U
درامد ملی پولی
national income analysis
U
تحلیل درامد ملی
national income determination
U
تعیین درامد ملی
size distribution of income
U
توزیع درامد برحسب مقدار
national net income
U
درامد خالص ملی
theory of income distribution
U
نظریه توزیع درامد
actual water income
U
اب ورودی موثر
theory of income determination
U
نظریه تعیین درامد
absolute income hypothesis
فرضیه درآمد مطلق
individual income tax
U
مالیات بر درامد شخصی
marginal utility of income
U
مطلوبیت نهائی درامد
I have a steady monthly income.
U
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
income velocity of money
U
سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
uneven distribution of income
U
توزیع نابرابر درامد
circular flow of income
U
گردش دورانی درامد
unequal distribution of income
U
توزیع نابرابر درامد
size distribution of income
U
توزیع درامد مقداری
circular flow of income
U
جریان دوری درامد
relative income hypothesis
U
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
personal income tax
U
مالیات بر درامد شخصی
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
disposable personal income
U
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
income and expenditure approach
U
مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
income consumption curve
U
مصرف
income consumption curve
U
منحنی درامد
permanent income hypothesis
U
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permanent income hypothesis
U
مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
property income tax
U
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
progressive income tax
U
مالیات بر درامد تصاعدی
nonneutralities of income taxation
U
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
income elasticity of demand
U
کشش
relative income hypothesis
U
براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
relative income hypothesis
U
فرضیه درامد نسبی
corporation income tax
U
مالیات بر درامد شرکتها
regressive income tax
U
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
negative income tax
U
مالیات بر درامد منفی
real national income
U
درامد ملی به قیمت ثابت
real national income
U
درامد ملی واقعی
debt income ratio
U
نسبت قروض به درامد ملی
income elasticity of demand
U
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
net national income
U
درامد خالص ملی
income elasticity of demand
U
درامدی تقاضا
gross national income
U
درامد ناخالص ملی
net factor income from abroad
خالص درآمد عوامل از خارج
With meager income . I am working all day for a mere pittance .
U
با چندرغاز تمام روزکار می کنم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com