Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
real property
U
دارایی غیر منقول
real property
U
اموال غیرمنقول
This is against our agreement.
[This is contrary to our agreement]
U
این بر خلاف قرارداد ما است.
exchange of property for property
U
مبادله مال به مال
agreement
U
قراداد
agreement
U
قرارداد
agreement
U
توافق
agreement
U
معاهده و مقاطعهء توافق
agreement
U
مطابقهء نحوی
agreement
U
قرار قبول
agreement
U
پیمان
agreement
U
سازش
agreement
U
موافقتنامه
to off an agreement
U
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
in agreement with somebody
U
با کسی موافقت داشتن
to come to an agreement
U
یکدل شدن توافق حاصل کردن
come to an agreement
U
توافق حاصل کردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
to come to an agreement
U
موافقت پیداکردن
agreement
U
موافقت نامه
unless otherwise agreement
U
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
agreement
U
موافقت
outline agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
skeleton agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
frame agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
enter into an agreement
U
قراردادی را منعقد کردن
outline agreement
U
توافق اولیه
to enter into an agreement
U
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
skeleton agreement
U
توافق اولیه
executive agreement
U
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
agreement of arbitration
U
قرارداد داوری
concessionary agreement
U
امتیاز نامه
agreement of arguments
U
توافق نشانوندها
arbitration agreement
U
توافق بر حکمیت
arbitration agreement
U
موافقت نامه داوری
private agreement
U
قرارداد خصوصی
preliminary agreement
U
قولنامه
gentlemen's agreement
U
قول جوانمردانه
potsdom agreement
U
تاکید وتشریح کردند
clearing agreement
U
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
potsdom agreement
U
موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
collective agreement
U
توافق جمعی
commodity agreement
U
تثبیت مشترک قیمت فروش
commodity agreement
U
موافقتنامه کالا
master agreement
U
توافق اولیه
extension of the agreement
U
تمدید مدت قرارداد
unilateral agreement
U
قرارداد یک جانبه
mutilateral agreement
U
موافقت چند جانبه
unilateral agreement
U
توافق یک جانبه
labor agreement
U
موافقتنامه کار
labor agreement
U
قرارداد کار
plea agreement
U
توافق مدافعه
lease agreement
U
قرارداد اجاره
verbal agreement
U
موافقت شفاهی
letter of agreement
U
موافقتنامه
wage agreement
U
قرارداد دستمزد
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
implicit agreement
U
موافقت ضمنی
trade agreement
U
موافقتنامه تجارتی
trade agreement
U
موافقت نامه تجاری
frame agreement
U
توافق اولیه
basic agreement
U
توافق اولیه
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
to fly away from an agreement
U
پیمان شکنی کردن
gentelmen's agreement
U
موافقتنامه دوستانه
gentelmen's agreement
U
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
gentlemen's agreement
U
قرارداد شفاهی
gentlemen's agreement
U
قول مردانه
gentlemen's agreement
U
موافقت شرافتمندانه
to fly away from an agreement
U
نقض عهدکردن
reach an agreement
U
به توافق رسیدن
written agreement
U
قولنامه
agreement coefficient
U
ضریب توافق
agreement area
U
سطح مورد قرارداد
special agreement
U
قرارداد ویژه
reciprocal agreement
U
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
swap agreement
U
موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
tenency agreement
U
اجاره نامه
reciprocal agreement
U
قرارداد دو جانبه
reciprocal agreement
U
توافق دو جانبه
master agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
mutual agreement
U
توافق طرفین
quota agreement
U
موافقت سهمیه
The rental agreement has exprired.
U
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
Lease (rental) agreement.
U
اجاره نامه (قرار داد اجاره )
To conclude an agreement (contract).
U
قراردادی بستن
agreement water rate
U
نرخ قراردادی اب
european monetary agreement
U
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
The party to the contract (agreement).
U
طرف قرارداد
agreement on partial payments
U
توافق در پرداخت های قسطی
bretton woods agreement
U
موافقت نامه برتن وودز
real
U
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real
<adj.>
U
صحیح
real
U
غیر پولی
real value
U
ارزش واقعی
the seeming and the real
U
فاهروباطن
real
U
اصل
real will
U
نظریه اراده واقعی
real
U
غیر مصنوعی طبیعی
the seeming and the real
U
نماوحقیقت
real
<adj.>
U
درست
real
<adj.>
U
شایسته
real
U
حقیقی
real
U
راستین
real
<adj.>
U
مناسب
real will
U
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
real
U
واقعی موجود
real
U
بی خدشه صمیمی
real
U
واقعی
dangerous goods by road agreement
U
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
An open - dated agreement ( contract) .
U
قرارداد بدون مدت
enewal of contract by tacit agreement
U
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
He closed the door against the peace agreement.
U
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
real image
U
تصویر حقیقی
real fluid
U
سیال واقعی
real power
U
توان موثر
real income
U
درامد واقعی
real representative
U
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real score
U
نمره واقعی
real function
U
تابع حقیقی
real address
آدرس حقیقی
real storage
U
انباره واقعی
real storage
U
حافظه حقیقی
real gas
U
گاز حقیقی
real assets
U
دارائیهای واقعی
real sector
U
بخش متغیرهای حقیقی
real sector
U
بخش واقعی
real power
U
توان حقیقی
real address
U
آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
real earnings
U
درامدهای واقعی
real costs
U
هزینههای واقعی
real constant
U
ثابت حقیقی
real memory
U
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real wage
U
مزد واقعی
real action
U
دعوی غیر منقول
real capital
U
سرمایه واقعی
real account
U
حساب خرید املاک
real numbers
U
اعداد حقیقی
real numbers
U
اعداد واقعی
real anxiety
U
اضطراب واقعی
real income
U
مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real memory
U
حافظه حقیقی
real memory
U
حافظه واقعی
real mode
U
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real mode
U
حالت واقعی
real module
U
ضریب حقیقی
real number
U
عدد حقیقی
real address
آدرس واقعی
real number
U
عددی که با بخش کسری همراه است .
real number
U
عدد حقیقی
[ریاضی]
real time
U
بلا درنگ
real estate
U
املاک و مستغلات
real investment
U
سرمایه گذاری واقعی
real time
U
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real time
U
بلادرنگ
real time
U
زمان حقیقی
real time
U
انی
real time
U
بازده بلادرنگ بی درنگ
real time
U
بازده فوری
real time
U
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
real time
U
مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
real time
U
سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real estate
U
مال غیرمنقول
real time
U
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time
U
داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real time
U
ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real time
U
با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
to look like the real thing
U
مانند چیزی واقعی بودن
real account
U
حساب دارایی غیرمنقول
real estate
U
زمین
real estate
U
املاک و ساختمان
real numbers
U
اعدد حقیقی
[ریاضی]
real McCoy
<idiom>
U
چیز واقعی واصیل
real estate
U
ملک
She was a real beauty.
U
یک تکه ماه بود
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real estate
U
مستغلات
real estate
U
خرید زمین
covenant real
U
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
real world
U
دنیایحقیقی
real estate
U
مستغل
real estate
U
معاملات زمین
property
U
مایملک
property
U
دارائی
property
U
استعداد
property
U
صفت خاص
property
U
خاصیت
property
U
مال
property
U
دارایی
property
U
ویژگی
given property
U
عین موهوبه
to come into a property
U
مالی را صاحب شدن
all that property
U
تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
property
U
ملک
to come into a property
U
دارایی را بدست اوردن
property
U
علاقه مایملک
general agreement on tariff & trade (gat
U
موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
to make a real effort
U
تلاش جدی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com