Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
weekly progress report
U
گزارش هفتگی کار
Other Matches
progress
U
پیشرفت کردن
progress
U
پیشروی
progress
U
بهبود
progress
U
پیشرفت
It is in progress. It is under way.
U
دردست اقدام است
progress
U
سفر
progress
U
گردش
progress
U
ترقی جریان
progress
U
حرکت
progress
U
پیشرفت
progress
U
ترقی
progress
U
پیشرفت کار
progress
U
پیشرفت پیشروی
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
reaction progress
U
پیشرفت واکنش
royal progress
U
مسافرت شاهانه
progress payments
U
پرداختهای موقت یا علی الحساب
progress payments
U
پرداختهای پیشرفت کار
economic progress
U
پیشرفت اقتصادی
economic progress
U
ترقی اقتصادی
progress payments
U
پرداخت تدریجی
in progress of completion
U
در دست تکمیل
pilgrim progress
U
سیاحت مسیخی
progress chaser
U
نافر پیشرفت
progress chaser
U
کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
technical progress
U
پیشرفت فنی
to make progress
U
پیش رفتن
progress of negotiations
U
پیشرفت مذاکرات
to make progress
U
پیشرفت کردن
progress payments
U
پرداخت براساس پیشرفت کار
to continue one's progress
U
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
work in progress
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
construction work in progress
U
هزینه ساختمانهای نا تمام
Making fast progress.
U
سریع ترقی کردن
heavy fighting is in progress
U
جنگ سختی جریان
heavy fighting is in progress
U
دارد
labor augmenting tednological progress
U
پیشرفت تکنولوژی کارافزا
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
U
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
report
U
گواهی
report
U
مدرک
report
U
اطلاع دادن
the report goes
U
چنین گویند
report
U
صدا
report
U
شایعه
report
U
خبردادن
report
U
معرفی کردن خود
report
U
گزارش دادن به
report
U
صدای شلیک
report
U
گزارش دادن
report
U
گزارش دیدبانی
report
U
خبر
report
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report
U
گزارش
report
U
انتشار
report
U
شهرت
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
self report inventories
U
پرسشنامههای خودسنجی
school report
U
گزارش اموزشگاه
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
report writer
U
نویسنده گزارش
report writer
U
گزارش نویسی
report program
U
برنامه گزارش
report card
U
کارنامه
technical report
U
گزارش فنی
situation report
U
گزارش وضعیت
report cards
U
کارنامه
survey report
U
گزارش بازرسی
snap report
U
گزارش فوری یا انی
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
status report
U
گزارش وضعیت
subemit a report
U
گزارش دادن
submit a report
U
گزارش دادن
to report for duty
U
برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to report oneself
U
حاضر شدن وخود را معرفی کردن
viva report
U
گزارش شفاهی
to make out a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write up a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
to draw up a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
this report is incredible
U
این گزارش را نمیتوان باورکرد
to report
[to a body]
U
گزارش دادن
[به اداره ای]
to report to the police
U
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
press report
U
گزارش خبری
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
internal report
U
گزارش داخلی
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
management report
U
گزارش مدیریت
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
neither report was correct
U
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
of good report
U
نیک نام
periodic report
U
گزارش دورهای
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
contact report
U
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact report
U
گزارش اخذ تماس
command report
U
گزارش فرماندهی
detailed report
U
گزارش مشروح
i saw the report in the rough
U
من پیش نویس این گزارش رادیدم
hot report
U
اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
error report
U
گزارش خطا
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
feeder report
U
گزارشات تکمیلی
feeder report
U
گزارشات بعدی
final report
U
گزارش نهایی
fitness report
U
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
fitness report
U
تعرفه خدمتی
flash report
U
گزارش انی
flash report
U
گزارش برق اسا
docking report
U
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
hot report
U
گزارش مهم
annual report
U
گزارش سالیانه
annual report
U
گزارش سالانه
report generation
U
تولید گزارش
readiness to report
U
امادگی برای پاسخ دادن
report file
U
فایل گزارش
report generation
U
گهارش زایی
report generator
U
گزارش زا
report generator
U
مولد گزارش
report generator
U
نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator
U
برای تامین گزارش کامل
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
U
تولیدگزارش
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
report of survey
U
گزارش تحقیقات یا بررسیها
readiness to report
U
حاضر جوابی
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
quarterly report
U
گزارش سه ماهه
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
demand report
U
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
report progarm generator
U
تولیدبرنامه گزارش
report program generator
U
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
report tothe director
U
خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
report progarm generator
U
مولدبرنامه گزارش
report progarm generator
U
زبان ار- پی- جی
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
a true and accurate report
U
گزارشی درست و دقیق
periodic intelligence report
U
گزارش نوبهای اطلاعاتی
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
aircraft accident report
U
گزارش سانحه هوایی
project technical report
U
گزارش فنی طرح
action oriented management report
U
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
U
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
practical extraction and report language
U
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
practical extraction and report language
U
زبان برنامه نویسی مفسر
The details of the report were verified by the police.
U
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com