Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
program status word
U
کلمه وضیت برنامه
program status word
U
کلمه وضعیت برنامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
status word
U
کلمه وضعیت نما
channel status word
U
کلمه وضعیت مجرا
word processing program
U
برنامه پردازش کلمه
His word is his bond. HE is a man of his word.
U
حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word .
U
قولش قول است
status
U
وضع اجتماعی یا قانونی
status
U
ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
U
سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status
U
مشابه 9596
status
U
وضع
status
U
پایگاه
status
U
شان
status
U
مقام
status
U
حالت
status
U
وضعیت
status
U
یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status
U
خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status
U
اهمیت یا موقعیت
status
U
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
U
حال پایه
status board
U
تابلوی وضعیت
active status
U
خط مشی فعال توپخانه
active status
U
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
financial status
U
وضع مالی
socioeconomic status
U
پایگاه اجتماعی- اقتصادی
achieved status
U
پایگاه اکتسابی
social status
U
موقعیت اجتماعی
social status
U
پایگاه اجتماعی
high status
U
بلندپایه
status quo
U
وضع موجود
status quo
U
وضع کنونی حالت طبیعی
status quo
U
وضع کنونی وضع موجود
status code
U
رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
status board
U
تابلو وضعیت
status board
U
تابلوی نشان دهنده وضعیت
maintenance status
U
وضعیت نگهداری
marital status
U
وضع تاهل
personnel status
U
وضع افراد
professional status
U
پایگاه حرفهای
status symbols
U
نشانهی شان و اعتبار
status register
U
ثبات وضعیت
status quo
U
وضع فعلی
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
status symbols
U
علامت مقام
status symbols
U
نماد منزلت
status symbol
U
نشانهی شان و اعتبار
status symbol
U
علامت مقام
status symbol
U
نماد منزلت
status report
U
گزارش وضعیت
device status
U
وضعیت دستگاه
control status
U
وضعیت کنترل اتش
caretaker status
U
وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
class status
U
پایگاه طبقهای
personnel status
U
وضعیت پرسنلی
personal status
U
احوال شخصیه
inactive status
U
حالت انتساب
inactive status
U
وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status
U
خط مشی خاموش
status enquiry
U
پرسش نامه وضعیت
control status
U
وضعیت کنترلی
duty status
U
وضعیت خدمتی
cirro status
U
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
status enquiry
U
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
low status
U
دون پایه
status of limitations
U
قانون مرورزمان
nonpay status
U
وضعیت قطع حقوق
nonpay status
U
حالت انتظار خدمتی
nonduty status
U
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
status map
U
نقشه وضعیت نما
mental status
U
وضع روانی
equal status persons
U
افراد همپایه
Status . Position and rank.
U
مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
two sided disk status
U
اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
civil status office
U
دفتر سجل و احوال
To preserve the status quo .
U
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
U
اینهم برای آدم شهرت نشد
citizenship
[status of a citizen]
U
ملیت
[حقوق]
[سیاست]
key status indicator
U
نشانگر وضعیت کلید
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
status quo ante bellum
U
حالت پیش از جنگ
She is not mindful of her social position ( status ) .
U
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
program
U
برنامه دادن برنامه ریختن
program
U
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
program
U
برنامه ریزی کردن
program
U
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
program
U
برنامه
program
U
برنامه نوشتن
program id
U
شناسنامه برنامه
program
U
برنامه دارکردن
program
U
برنامه تهیه کردن
program
U
روش کار پروگرام
program
U
برنامه دستور
program
U
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program
U
نقشه
program
U
دستور
program
U
دستور کار
to word up
U
کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
to keep to one's word
U
سرقول خودایستادن
the last word
U
سخن اخر
the last word
U
حرف اخر
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to keep to one's word
U
درپیمان خوداستواربودن
the last word
U
ک لام اخر
to keep to one's word
U
درست پیمان بودن
the last word
U
سخن قطعی
take my word for it
U
قول مراسندبدانید
that is not the word for it
U
لغتش این نیست
last word
U
اتمام حجت
at his word
U
بحرف او
say a word
U
حرف زدن
say a word
U
سخن گفتن
i came across a word
بکلمه ای برخوردم
in a word
U
خلاصه
in a word
U
خلاصه اینکه مختصرا
in one word
U
خلاصه
in one word
U
خلاصه اینکه مختصرا
keep to one's word
U
سر قول خود بودن
last word
U
حرف اخر
last word
U
بیان یا رفتار قاطع
not a word of it was right
U
یک کلمه انهم درست بود
to say a word
U
حرف زدن
to say a word
U
سخن گفتن
word
U
مشابه 10721
word for word
<adv.>
U
مو به مو
word
U
اطلاع
word
U
عهد
a word or two
U
چند تا کلمه
[برای گفتن]
word
U
قول
word
U
پیغام خبر
in a word
<idiom>
U
به طور خلاصه
word
U
عبارت
word
U
حرف
say the word
<idiom>
U
علامت دادن
keep one's word
<idiom>
U
سرقول خود بودن
have a word with
<idiom>
U
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
I want to have a word with you . I want you .
U
کارت دارم
word
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word
U
فرمان
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
U
طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word
U
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word
U
بالغات بیان کردن
word
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word
U
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word
U
واژه
word for word
<adv.>
U
نکته به نکته
word for word
<adv.>
U
کلمه به کلمه
word
U
لغات رابکار بردن
word
U
تعداد کلمات در فایل یا متن
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
word
U
گفتار
word
U
واژه سخن
word for word
U
کلمه به کلمه
word
U
لفظ
upon my word
U
به شرافتم قسم
word
U
کلمه
word
U
لغت
word for word
U
تحت اللفظی
word for word
U
طابق النعل بالنعل
word
U
روش اندازه گیری سرعت چاپگر
May I have a word with you?
U
ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
Take somebody at his word.
U
حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
at his word
U
بفرمان او
last word
<idiom>
U
نظر نهایی
program checkout
U
وارسی برنامه
program coding
U
کدگذاری برنامه
program music
U
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
program module
U
واحد برنامه
program cost
U
مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
program cost
U
هزینه برنامه
program control
U
کنترل برنامه
program product
U
محصول برنامه
program chaining
U
اتصال برنامه
program analyzer
U
تحلیل کننده برنامه
program budget
U
بودجه برنامهای
report program
U
برنامه گزارش
program priority
U
اولویت برنامه
program package
U
بسته برنامه
program overlay
U
جایگذاشت برنامه
program of targets
U
برنامه اماجها
program correctness
U
تصحیح برنامه
program cards
U
کارتهای برنامه
program of targets
U
برنامه هدفها
program of instruction
U
برنامه تدریس
program of instruction
U
برنامه اموزش
program counter
U
شمارنده برنامه
program manager
U
بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند
program debugging
U
اشکال زدایی برنامه
program documentation
U
مستند سازی برنامه
program execution
U
اجرای برنامه
program file
U
فایل برنامه
program flow
U
گردش برنامه
program generator
U
برنامه ساز
program generator
U
تولیدکننده برنامه
program generator
U
مولد برنامه
program generator
U
برنامه زا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com