Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
privacy between husband and wife
U
خلوت بین زن و شوهر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange .
زن و شوهر بگو مگوشان شد
[بگو مگو کردند]
husband and wife
U
زن وشوهر
The husband and wife dont get on together.
U
زن وشوهر باهم نمی سازند
privacy
U
پوشیدگی
privacy
U
اختفاء
privacy
U
حریم
privacy
U
استقلال پیام
privacy
U
جداسازی مبادله پیام برای تامین
privacy
U
قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
privacy
U
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
privacy
U
پوشیدگی پنهانی
privacy
U
خلوت
privacy
U
تنهایی
to i. upon any one's privacy
U
مخل تنهایی و اسایش کسی شدن
privacy
U
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
to live in privacy
U
تنهازیستن
privacy act of
قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
data privacy
U
محرمانه بودن داده ها
to disturb any one's privacy
U
کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
husband
U
شوهر
husband
U
شخم زدن کاشتن
husband
U
نر
husband
U
گیاه پرطاقت
husband
U
کشاورز
husband
U
زوج
husband
U
شوی
husband
U
باغبانی کردن شوهردادن
husband
U
جفت کردن
pretty good privacy
U
یات پرداخت در اینترنت به کار می رود
federal privacy act
U
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
ship's husband
U
مباشر و مالک نماینده کشتی
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
he is a bad husband
U
خانه دار خوبی نیست
animal husband
U
پرورش جانوران اهلی
animal husband
U
دام پروری
her much older husband
U
شوهر بسیار مسن تر از او
[زن]
Her husband cant get a word in edgeways .
U
به همسرش مهلت یک کلمه حرف نمی دهد
She lost her husband in the crowd .
U
شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
She leads her husband by the nose .
U
سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
she doesnt even cough without her husband s permission(consent)
U
بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
He always gives in to his wife.
U
همیشه تسلیم زنش است
to take a wife
U
عیال اختیارکردن
to take to wife
U
ازدواج کردن با
to take to wife
U
بحباله نکاح دراوردن
to take to wife
U
بزنی گرفتن
to take a wife
U
زن اختیارکردن
to take a wife
U
زن گرفتن
wife
U
زن
wife
U
معقوده
wife
U
همسر
wife
U
خانواده
i took her to wife
U
او را به زنی گرفتم
wife
U
خانم
wife
U
زوجه
in right of his wife
U
بواسطه
wife
U
عیال
wife
U
اهل
in right of his wife
U
حقی که زنش دارابود
He beats up his wife.
U
زنش راکتک می زند
wife's equity
U
حق قانونی زن
She is a perfect wife .
U
یک همسر کامل است
to give to wife
U
بزنی دادن
He turned away from his wife .
U
از همسرش رو گردان شد
She has been a good wife to him.
U
همسر خوبی برایش بوده
He has divorced his wife.
U
از زنش جدا شده ( او را طلاق داده است )
aplural wife
U
زن بیش از یکی
wife's equity
U
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
temporary wife
U
زوجه موقت
aplural wife
U
بیش از یک زن
temporary wife
U
منقطعه
man and wife
U
زن وشوهر
to give to wife
U
شوهردادن
His wife impeded ( obstrucceted ) him .
U
زنش مانع کاراوبود
All the world and his wife were at this party .
U
هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
She made a good wife.
U
اوزن خوبی ازآب درآمد
Who is worse shod than the shoemakers wife?.
<proverb>
U
کهنه تر از کفش زن کفاش ,کفشى هست ؟.
He was utterly devastated when his wife left him.
U
وقتی که زنش او
[مرد]
را ترک کرد روحش خرد و افسرده شد.
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
U
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
marriage portion due to the wife in resp
U
مهرالمتعه
He has suffered a great deal at the hands of his wife .
U
از دست زنش خیلی کشیده
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull.
U
تا اسم زن قبلی او
[مرد]
را آوردم خونش به جوش آمد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com