English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
priority targets U هدفهای دارای تقدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
right of priority U الویت
priority U دارای ارجحیت ارجحیت پیام
priority U تقدم
priority U برتری
priority U حق تقدم
priority U اولویت
priority U سبق تصرف
priority U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
right of priority U حق تقدم
priority U اهمت وسیله یا تابع نرم افزاری در سیستم کامپیوتری
priority U سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
priority U اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
priority U لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
priority U ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
targets U نقطه برداشت یا قرائت
targets U هدفی که می خواهید به آن برسید
targets U مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
targets U کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
targets U دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
targets U سپر
targets U اماج
targets U هدف مشخص
targets U تیر نشانه
targets U هدف گیری کردن
targets U نشانگاه
targets U هدف
targets U نشان
targets U تخته هدف
targets U سیبل
targets U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targets U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets U حد و مرز
targets U گل
targets U پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targets U هدف فرود هدف شمشیرباز
targets U سینه حریف
priority of fires U تقدم اتشها
priority of check U تقدم کیش
priority processing U پردازش اولیه
program priority U اولویت برنامه
priority processing U اولویت پردازی
time priority U اولویت زمانی
time priority U تقدم زمانی
to give priority to U تقدم دادن به
to give priority to U پیشی دادن به مقدم دانستن بر
urgent priority U تقدم فوری
urgent priority U تقدم حیاتی
priority intersection U تقدم باراهفرعی
priority interrupt U وقفه اولویت
emergency priority U تقدم فوری
priority indicator U نماینده اولویت
absolute priority U اولویت مطلق
priority indicator U اولویت نما
dispatching priority U شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
issue priority U تقدم توزیع اماد
emergency priority U تقدم اضطراری
issue priority U ترتیب تقدم توزیع
surface targets U هدفهای روی سطح اب
group of targets U گروه اماجها
deep targets U هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
deep targets U هدفهای عمیق
surface targets U هدفهای سطحی
schedule of targets U برنامه هدفها
schedule of targets U برنامه اماجها
plan targets U اهداف برنامه
monetary targets U اهداف پولی
list of targets U لیست هدفها
list of targets U لیست اماجها
program of targets U برنامه هدفها
program of targets U برنامه اماجها
group of targets U گروه هدفها
low priority work U کاری که مهم نباشد
The planes pin- pointed the enemy targets . U هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com