Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
print wheel
U
چرخ چاپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wheel measurement
[ wheel measuring]
U
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
print
U
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print
U
کیفیت متن یا گرافیک چاپ شده
print
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
print
U
برود
print
U
به italic
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
print
U
فایل در صف چاپ که حاوی تمام حروف که کنترل چاپگر است که برای چاپ یک متن یا صفحه لازم است
print
U
بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
print
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
print
U
پس از اتمام کار جاری
print out
U
چاپ اطلاعات ذخیره شده در کامپیوتر با چاپگر
off print
U
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
print
U
قرار دادن حروف یا عددها در جوهر روی کاغذ
print
U
حروف جوهری روی کاغذ
print
U
آخرین صفحه چاپ شده
print
U
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
print
U
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
print
U
کامپیوتری در شبکه که مخصوص مدیریت صفهای چاپ و چاپگرهاست
print
U
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
print
U
عنوان و..
print
U
طبق کدهای توکار و... برای تنظیم حاشیه
print
U
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
print
U
منتشرکردن
print
U
طبع
print
U
چاپ
print
U
چاپ کردن
print
U
مواد چاپی
print
U
عکس چاپی
print
U
فرمان PRINT
out of print
<adj.>
U
چاپ کالا تمام شده
to print out
U
چاپ کردن در عکاسی
print
U
ماشین کردن
print
U
به جای چاپ یک حرف
print
U
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
print
U
مشابه 7861
print
U
عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
U
باسمه
print
U
گراوور
print letters
U
دستخطی که مانند چاپ یاحروف چاپی باشد
print bar
U
میله چاپ
print chain
U
زنجیر چاپ
print chart
U
فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
print controller
U
کنترل کننده چاپ
print density
U
تراکم چاپ
print dress
U
لباس چیتی
print drum
U
طبله چاپ
print element
U
عنصر چاپ
photo print
U
چاپ عکس
photo print
U
چاپ عکسی
foot print
U
جای پا
foot print
U
رد پا
screen print
U
چاپتصویر
print washer
U
رنگشور
hoof print
U
اثر سم
finger print
U
اثر انگشت
hoof print
U
جای سم
instant print
U
چاپ انی
news print
U
کاغذروزنامه
print dress
U
جامه چیت
lithographic print
U
چاپ سنگی
print engine
U
مکانیسم چاپ
print reference
U
شماره سری عکس هوایی
print shop
U
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
projection print
U
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
ratio print
U
عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
small print
U
چاپ ریز
small print
U
حروف چاپی ریز
sprigged print
U
قلمکارگل وبته دار
the book is print
U
کتاب زیر چاپ است
the book is print
U
کتاب برای فروش موجودایت
thrumb print
U
اثر شست
thumb print
U
اثر شست
print reference
U
شماره عکس هوایی
print queue
U
صف چاپ
print engine
U
موتور چاپ
print hammer
U
چکش چاپ
print hand
U
دستخطی که مانندچاپ یاحروف چاپی باشد
print head
U
نوک چاپ
print head
U
هد چاپ
fine print
U
متن چاپ شده با حروف ریز
Print Manager
U
امکان نرم افزاری که بخشی از ماکروسافت ویندوز است و برای مدیریت صفحه چاپ به کار می رود
print position
U
مکان چاپ
print position
U
موقعیت چاپ
print quality
U
کیفیت چاپ
thumb print
U
جای شست
core print
U
تکیه گاه ماهیچه
blue print
U
فون ابی
contact print
U
چاپ به طریقه تماس
cotton print
U
چیت
blue print
U
تون پلات ابی
blue print
U
زمینه ابی
blue print
U
رسم فنی
contact print
U
چاپ خشک
annotated print
U
عکس علامت گذاری شده عکس رونویس شده
print layout sheet
U
ورقه طرح چاپ
print drying rack
U
میلهرنگیخشکشونده
print head drive
U
درایوسرپرینت
merge print program
U
برنامهای که به استفاده کننده اجازه میدهد تافرمهای مشخصی را تولیدکند
print control character
U
کاراکتر کنترل چاپ
print spooling progarm
U
برنامه ردیف کننده چاپ
finger print department
U
اداره انگشت نگاری
wheel
U
ساسایی
He's a fifth wheel.
U
او
[مرد]
آدم زایدی است.
third wheel
U
سومینچرخدنده
fifth wheel
U
چرخپنجم
wheel
U
دور
to take the wheel
U
پشت رل نشستن
be a fifth wheel
<idiom>
U
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
wheel well
U
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel
U
چرخ سمباده
wheel
U
چرخ
wheel
U
چرخ نخ ریسی
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel
U
دوک نخ ریسی
wheel
U
رل ماشین
wheel
U
چرخیدن
fifth wheel
U
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel
U
جاروب کردن با پا
wheel
U
اتحادیه ورزشی
four wheel
U
چهارچرخه
wheel
U
چرخش
wheel
U
گردش ناو
wheel
U
چرخ طایر
wheel
U
گرداندن
to be a fifth wheel
[to be in the way]
U
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
wheel gloves
U
دستکش رانندگی
catherine wheel
U
رجوع شود به pinwheel
wheel barrow
U
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
cogged wheel
U
چرخ دنده
two wheel tractor
U
تراکتور دوچرخه
worm wheel
U
چرخ دنده حلزونی
worm wheel
U
دنده کرمی شکل
cogged wheel
U
چرخ دندانه دار
wheel load
U
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel indicator
U
نشانگر سکان
wheel horse
U
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
toothed wheel
U
چرخ دندانه دار
brake wheel
U
چرخ دندانه دار
wheel chair
U
صندلی چرخ دار
wheel center
U
مرکز چرخ
wheel bearing
U
بلبرینگ چرخ
wheel base
U
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
water wheel
U
چرخاب
wheel mode
U
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
cog wheel
U
چرخ دنده
worm wheel
U
پیچ حلزونی
wheel wright
U
چرخ ساز
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel spoke
U
پره چرخ
wheel spanner
U
چرخ کش
wheel shaft
U
میله چرخ
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel puller
U
چرخ کش
wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
wheel pressure
U
فشار چرخ
water wheel
U
دولاب
wheel brace
U
آچار چرخ خودرو
reversible wheel
U
چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal
<idiom>
U
wheel trim
U
قالپاق
wheel tractor
U
فرمانتراکتور
wheel head
U
سرچرخدنده
wheel cylinder
U
سیلندرچرخدنده
wheel chock
U
مانعچرخ
turning wheel
U
چرخهسفالگری
tracing wheel
U
چرخهترسیم
striker wheel
U
چرخهضارب
spoked wheel
U
چرخاسبوکد
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
wheel wrench
U
آچار چرخ خودرو
to spin a wheel
U
چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel
U
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
buckled wheel
U
چرخ خم شده
[تاب خورده]
steered wheel
U
چرخ هدایت شده
cast wheel
U
چرخ ریختگی
rotating wheel
U
چرخهدوار
spinning wheel
U
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
chain wheel B
U
زنجیریچرخهیب
chain wheel A
U
زنجیریچرخهیA
centre wheel
U
چرخهمیانی
banding wheel
U
چرخهچرخنده
adjustment wheel
چرخ متحرک
forged wheel
U
چرخ آهنگری شده
wheel barrow
U
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
dog-wheel
U
دماغه
dog-wheel
U
استوانه
drive wheel
U
چرخدنده
press wheel
U
چرخفشار
pitch wheel
U
چرخکوککردن
modulation wheel
U
چرختعدیلصدا
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
main wheel
U
چرخاصلی
large wheel
U
چرخبزرگ
hand-wheel
U
چرخدستی
cathedrian wheel
U
پنجره چرخی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com