English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
previous question U موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
previous U پیشین
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
previous U مقدم
previous U اسبقی جلوتر
previous U سابقی
previous U قبلی
previous day U روز قبل
previous work U کارهای قبلی
previous spot U نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
previous notice U پیش اگهی
previous examination U نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
Act according to the previous procedure. U بترتیب گذشته عمل کنید
previous master of a liberated slave U معتق
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
that is not the question U موضوع این نیست
that is not of the question U این خارج ازموضوع است
I have a question. U من یک سئوال دارم.
Might I ask a question? U اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
out of question U خارج از موضوع
in question U موردبحث
there is no question but that. U شکی نیست که) .00000
this very question U دقیقا همین پرسش
That's out of the question. U این غیرممکن است که عملی بشود.
to ask somebody a question U از کسی سئوالی پرسیدن
to have a question for somebody U از کسی سئوالی داشتن
to ask somebody a question U ازکسی سئوالی کردن
out of the question <idiom> U غیرممکن
without question U بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
to p any one with question U کسی را سوال پیچ کردن
to p any one with question U کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
in question U موضوع بحث
beside the question U پرت
question U پرسش
question U استفهام مسئله
question U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
question U تحقیق کردن از
question U تردید کردن در
question U موضوع
beside the question U خارج از موضوع
question U سوال
question U پرسیدن تحقیق کردن
question U تردید پرسش
question U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
raise a question U مطرح کردن سوال
open to question <adj.> U مورد شک
This question is not at issue. U بحث روی این موضوع نیست.
To discuss a question with someone . U موضوعی را با کسی مطرح کردن
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
There are two sides to every question . <proverb> U هر مساله ای دو جنبه دارد.
pose a question U سوال مطرح کردن
I don't think there's any question about it. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
His honest is beyond question. U دردرستی اوحرفی نیست
open to question <adj.> U مشکوک
question marks U پرسش نشان
question marks U علامت سوال
question mark U " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
question mark U پرسش نشان
That is a separate question. U این یک موضوع جدایی است.
That is a separate question. U این جدا از موضوع بحث ما است.
the German question U مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
question marks U " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
the year in question U سالی که مورد بحث است
to beg the question U طفره رفتن از پرسشی
question mark U علامت سوال
to beg the question U در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
i asked him a question U سئوالی از اوپرسیدم
buring question U مسئله هیجان اور
put the question U مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
question answer U سئوال- جواب
question answer U صف
question answer U صف بستن
question answer U در صف گذاشتن
question in dispute U موضوع متنازع فیه
question in dispute U مسئله متنازع فیه
call in question U تردید کردن در
cross question U استنطاق
cross question U بازجویی
i asked him a question U چیزی ازاو پرسیدم
indirect question U پرسش غیرمستقیم
oblique question U پرسش غیرمستقیم
it is a question of money U موضوع پول است
it is a question of money U موضوع بسته به
it is a question of money U پول است
i asked him a question U پرسشی از او کردم
essay question U سوال انشایی
cross question U سئوال بطریق استنطاق
rhetorical question U مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
sides of the question U اطراف موضوع
cross-question U بدقت جویاشدن از
to pop the question U پیشنهاد عروسی کردن
to pose a question to any one U ازکسی سئوالی
to pose a question to any one U پرسیدن
question tag U جملاتپرسشتفکیدی
question-master U فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
trick question U سوالیکهجوابآننادرستاست
the goods in question U کالای موردبحث
cross-question U استنطاق کردن
to call in question U تردیدکردن در
the eastern question U مسئله خاور
leading question U پرسش راهنمایی کننده
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
the tax in question U مالیات موضوع بحث
Answer me this question. U جواب این سؤالم را بده
to beg the question U نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
leading question U سوال تلقینی
open ended question U پرسش باز پاسخ
To bring up a topic(question). U سؤالی را پیش کشیدن
to put a [big] question mark over something U چیزی را نامشخص [نامعلوم ] کردن
To raise a question . To bring up a matter . U موضوعی رامطرح کردن
I foud myself in opposition to my friends on this question . U در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. U به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com