Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
preventive justice
U
حقوق تامینی
preventive justice
U
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
preventive
U
مانع
preventive
U
پیشگیر
preventive
U
پیشگیرانه
preventive
U
ماده حفافتی
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
preventive
U
ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
preventive
U
جلوگیری کننده
preventive
U
عامل جلوگیری
preventive
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive
U
آنچه مانع رویدادن چیزی شود
preventive
U
پیش گیر
preventive measure
U
اندازه حفافتی
preventive war
U
نبرد دفاعی
preventive war
U
جنگ پیشگیری کننده از جنگ اصلی
preventive psychiatry
U
روانپزشکی پیشگیر
preventive medicine
U
طب پیشگیری
preventive action
U
اقدامات احتیاطی
preventive action
U
اقدامات تامینی
preventive detention
U
توقیف احتیاطی
preventive detention
U
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
preventive maintenance
U
نگهداشت پیش گیر
preventive medicine
U
پزشکی پیشگیر
preventive maintenance
U
نگهداری حفافتی
preventive maintenance
U
نگهداری پیشگیری
preventive maintenance
U
نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance
U
نگهداشت پیشگیر
preventive war
U
نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
in the name of justice
U
بنام عدالت
to a justice
U
عدل گستردن
justice
U
درستی دادگستری
justice
U
قسط
to a justice
U
عدالت کردن
justice
U
انصاف
justice
U
عدالت
justice
U
داد
To do justice to something.
U
حق مطلبی را ادا کردن
to d. justice
U
عدالت کردن
This photo does not do you justice.
U
خودتان از عکستان بهتر هستید
poetic justice
U
سزا
poetic justice
U
جزا
poetic justice
U
کامیابی خوبان و شکست بدان
to impinge on justice
U
کار ناحق کردن
to impinge on justice
U
از عدالت تجاوز کردن بیعدالتی کردن
the chief justice
U
قاضی القضات
administer justice
U
اجرای عدالت
Justice of the Peace
U
امین صلح دادرس دادگاه بخش
an outrage upon justice
U
بیعدالتی
administration of justice
U
احقاق حق
administration of justice
U
اجرای عدالت
administer justice
U
احقاق حق کردن
miscarriages of justice
U
اشتباه قضایی
miscarriage of justice
U
اشتباه قضایی
Chief Justice
U
رئیس دیوان عالی
Chief Justice
U
قاضی القضات
Chief Justice
U
قاضی اعظم
Chief Justice
U
رئیس دادگاه
Justice of the Peace
U
قاضی صلحیه
Justice of the Peace
U
امین صلح
Justice of the Peace
U
رئیس دادگاه بخش
an outrage upon justice
U
پایمال سازی حق دیگران
borough justice
U
عضو خانه اصناف
court of justice
U
دادگاه
plead for justice
U
دادخواهی کردن
ministry of justice
U
وزارت عدلیه
ministry of justice
U
وزارت دادگستری
military justice
U
قوانین جزایی ارتش
military justice
U
دادرسی نظامی
military justice
U
دادسرای نظامی
dispense justice
U
دادگستردن
plead of justice
U
دادخواستن
immanent justice
U
عدالت طبیعی
house of justice
U
عدالتخانه
lord chief justice
U
رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
Injustice is the opposite of justice.
U
ظلم ضد عدل است
To trample upon justice. To be unfair.
U
پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
To trample on justice . To be unfair.
U
پا روی حق گذاشتن
justice of supreme court
U
مستشار دیوان عالی کشور
international court of justice
U
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com