English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pneumatic tools U اسبابهای بادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tools U در سیستم کامپیوتری
tools U مجموعه برنامههای کاربردی
tools U اسباب کار
tools U ابزار
assembly tools U ابزار مونتاژ
precision tools U الات دقیق
types of tools U انواعابزار
machine tools U ابزار ماشینی
development tools U ابزار توسعه
drawing tools U مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
drawing tools U خط و رسم آزاد است
plumbing tools U لوازم لولهکشیخانه
pipe tools U وسایلپیپ
electrician's tools U ابزارسیمکشی
cleaning tools U ابزارتمیزکننده
tools of research U وسایل تحقیقات
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
pc tools deluxe U پی سی تولز دولوکس
pneumatic U گازی
pneumatic U لاستیک بادی
pneumatic U پرباد کار کننده باهوای فشرده دارای چرخ یا
pneumatic U هوادار
pneumatic U هوایی
pneumatic U بادی
pneumatic U بافشار گاز وسایلی که با فشارگاز یا هوا کار می کنند
pneumatic U با فشارهوا
pneumatic U پنوماتیکی
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
tools of fiscal policy U ابزار سیاست مالی
program development tools U ابزار توسعه برنامه
wooden modelling tools U ابزارچوبیفرم دهنده
pneumatic armlet U بازوبندبادی
pneumatic tube U لاستیک اتومبیل
pneumatic tire U لاستیک بادی
pneumatic caisson U صندوقه تحت فشار
pneumatic chamber U اتاقک فشارسنج
pneumatic disatch U بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
pneumatic drill مته هوایی
pneumatic drill U مته خشک
pneumatic dunnage U جعبه ها و محفظههای لاستیکی بار
pneumatic fender U دفرای بادی
pneumatic rodding U فنر گذرانی با هوا
pneumatic riveting U پرچکاری بادی
pneumatic press U پرس بادی
pneumatic hammer U چکش بادی
A bad workman always blames his tools. <proverb> U کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
A wise man avoids edged tools. <proverb> U آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
pneumatic-tyred guide wheel U عملیاتبادتایرچرخ
pneumatic-tyred running wheel U چرخشبادبایرچرخ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com