English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
playing window U پنجرهنمایش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
playing U بازی
playing U شرکت درمسابقه انفرادی
playing U ضربه به توپ
playing U رقابت
playing U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
playing U بازی کردن
playing U خلاصی داشتن
playing U بازی کردن حرکت ازاد داشتن
playing U خلاصی بازی
playing U حرکت ازاد
playing U کیفیت یاسبک بازی
playing U اداره مسابقه
playing U نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
playing U تفریح بازی کردن
playing U تفریح کردن ساز زدن
playing U الت موسیقی نواختن
playing U زدن
playing U رل بازی کردن
playing U نمایش نمایشنامه
playing U روی صحنهء نمایش فاهرشدن
playing card U گنجفه
playing cards U ورق بازی , برگ
playing cards U ورق گنجفه
playing cards U گنجفه
role playing U نقش گزاری
role-playing U نقش گزاری
playing coach U مربی
playing area U محدوده زمین
playing court U زمین بازی
playing the board U بازی بر صفحه
playing the board U بازی فی نفسه
playing the man U بازی با حریف
playing the man U بازی روانی
playing time U مدت بازی
playing card U ورق گنجفه
playing card U ورق بازی , برگ
game playing U playing computerizedgame
long playing U صفحه 33 دور
playing field U میدان بازی
playing field U زمین بازی
playing field U زمین فوتبال
playing fields U میدان بازی
playing fields U زمین بازی
playing fields U زمین فوتبال
playing surface U مسطحمیزبازی
playing dead U مرده نمایی
computerized game playing U بازیهای کامپیوتری
Playing football is not my idea of fun . U فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
playing field for Canadian football U زمینبازیفوتبالکانادایی
playing field for American football U زمینبازیفوتبالامریکایی
to go to the window U به [سوی] پنجره رفتن
by the window U کنار پنجره
go out the window <idiom> U اثرش از بین رفته
window U پنجره دار کردن
window U فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window U فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window U پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window U بیوه زن
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window U پنجره
window U روزنه
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window U فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window U مشابه 10682
window U ویترین دریچه
window shade U کرکره
window shade U پرده
window regulator U وسیله تنظیم پنجره
window shop U به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
worksheet window U پنجره صفحه کاری
protective window U پنجرهحفافتی
window leaf U لنگه پنجره
window shopper U کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
window panes U باران با صدا به پنجره می خورد
panoramic window U پنجرهوسیع
observation window U پنجرهدیدهبانی
window-sill U لب پنجره
window-sill U تختهی زیر پنجره
window-sills U هرهی پنجره
window-sills U لب پنجره
window-sills U تختهی زیر پنجره
access window U مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window U پنجرهزیرزمین
casement window U پنجرهیلولایی
window-sill U هرهی پنجره
landing window U پنجرهفرود
louvred window U پنجرهیروزنهدار
pylon window U قسمتبازبرج
screen window U پوششپنجره
sliding window U پنجرهمتحرک
chicago window U پنجره شیکاگویی
compss-window U پنجره کنسولی
cross-window U [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
Diocletion Window U پنجره نیم دایره
double window U پنجره دو جداره
eucharistic window U [نیم پنجره محراب]
eyebrow window U [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
flanking window U نورگیر ثابت
French window U پنجره لولادار
Ipswich window U پنجره بالکن
laced window U [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
lattic-window U پنجره مشبک
to lean out of the window U به پنجره تکیه دادن
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
cabinet-window U ویترین
biforate window U پنجره دودر
bay-window U شاه نشین
types of window U انواعپنجره
window awning U پنجرهچادر
window curtain U پردهپنجره
window tab U برچسبپنجره
window-shopping U نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
Could we have a table by the window? U آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
The window is jammed. پنجره گیر کرده است.
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
to stand at [by] the window U کنار پنجره ایستادن
My desk is by the window. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
balanced window U پنجره چرخان
bay-window U [پنجره ی بیرون زده ]
lattice window U پنجره مشبک
window-frame U قاب پنجره
window-frames U قاب پنجره
window seat U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane U جام پنجره
window-pane U جام پنجره
window-panes U جام پنجره
balance window U پنجره چرخان
blind window U پنجره نما
cant bay window U کج پنجره
case window U پنجره لولادار
child window U پنجرهای در پنجره اصلی
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
compass window U شاه نشین نیم گرد
active window U پنجره فعال
continuous window U پنجره سراسری
window frame U قاب پنجره
window-boxes U قاب پنجره
lattice window U شباک
window dressing U فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing U فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window U پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window U پنجره پیش امده
bay window U پیش امدگی ساختمان
bay window U شاه نشین
French window U اقشقشه
French window U درپنجرهای
sash window U پنجره کشویی
sash window U اروسی
bow window U پنجره قوسی
bow window U پنجره پیش امده کمانی
window box U قاب پنجره
window-box U قاب پنجره
dormer window U پنجره شیروانی
oval window U روزنه بیضی
skylight window U کتیبه
stormproof window U پنجره ضد طوفان
picture window U پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
pivoting window U پنجره گردان
pivoting window U پنجره محوری
camera window U دریچه دیافراگم دوربین
storm window U پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
splitting a window U تقسیم بندی پنجره
split window U پنجره تقسیم بندی شده
skylight window U خفنگ
pop up window U پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
rear window U پنجره عقب
rose window U پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
three panes window U پنجره سه چشمه
inactive window U پنجره غیرفعال
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
round window U روزنه گرد
window dress U پشت ویترین گذاشتن
lancet window U پنجره نوک تیز
window envelope U پاکت طلق دار ادرس نما
three panes window U پنجره سه لنگه
text window U پنجره متن
window dress U بنمایش گذاشتن
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
window sill brick U هره
window sill brick U اجر کاردی
thin window display U نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
horizontal pivoting window U پنجرهکشویی
cross bar of window U الت پنجره
window winder handle U دستگیرهحرکتدهندهشیشه
head access window U شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
internal window sill U کف پنجره داخلی
middle lintel in window U کمرکش پنجره
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
middle lintel in window U الت وسطی پنجره
Do you mind if I open the window? U اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
Do you mind if I close the window? U اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
multi window editor U برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
rabbet [for window or door] U اتصال کام و زبانه لبه [ پنجره یا در]
sliding folding window U پنجرهتاشویمتحرک
vertical pivoting window U پنجرهگردانعمودی
casement window opening inwards U پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window. U سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com