English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
platonic cycle or year مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
platonic U افلاطونی
platonic U پیرو افلاطون
platonic love U عشق افلاطونی
A firend last year and an aquaintance this year!. <proverb> U پارسال دوست امسال آشنا.
All the year round. Yes in year out . U سالی دوازده ماه ( هر سال )
tenant from year to year U مستاجر یک ساله
year to year fluctuation U نوسانات سالیانه
d. year U سال میلادی مسیحی
year U سنه
year by year U سال بسال
year by year U همه ساله
in the a. year of U درسال فرخنده فال
in the a. year of U درسال خجسته
year in year out U سال دوازده ماه
year in year out U همیشه
f.year old U پنج ساله
the f.of the year U برگ ریزان
in the year one U در زمان بسیار پیش
year U سال
off year U سال کم محصول
off year U سال کم فعالیت
off year U سال کسادی
next year U سال دیگر
next year U سال بعد
last year U سال گذشته
last year U پارسال
year U سال نجومی
each year U هرسال
New Year U سال جدید
in the year U در سال 3491
New Year U سال نو
within a year U در عرض یک سال
from (since) the year one [American E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
natural year U سال طبیعی
By the end of the year U تا آخر سال
quarter [year] U دوره سه ماهه
sidreal year U سال نجومی
school year U سال تحصیلی
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
rainy year آبسال
year of age U سال عمر
lunar year U سال قمری
leave year U سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
leave year U سال خدمتی
dear year U سال گرانی
dry year U خشک سال
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
dry year U خشکسال
early in the year U دراوایل سال
he was born in the year U درسال 00000زائیده یامتولدشد
i wish you a happy new year U سال نو را به شما شادباش یاتبریک میگویم
i wish you a happy new year U سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
She shot up last year . U پارسال یکدفعه قد کشید
with each passing year U با گذشت هر سال
intercalary year U سال کبیسه
it was sold at 0 year's p U بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
theater of the year U تئاتر سال
last year's produce U محصول پارسال
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
quarter [year] U سه ماه
year and day U مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
year book U سالنامه
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
year-round <idiom> U همه ساله
In the year 2000… U درسال 2000...
During (in)the current year. U درسال جاری
New Year's Eve U شب سال نو
New Year's Eve U شب ژانویه
year-end U وابسته به پایان سال
year-end U سالپایانی
year-end U پایان سال
year-end سال پایان
year-long U یک سال
year-long U به مدت یک سال
year-long U یک ساله
year-round U در تمام مدت سال
year-round همه ی سال
year and day U یک سال و یک روز
work year U سال کاری
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
vintage year U سال وفور محصول انگور
sluggish year U سال رکود
sluggish year U سال کسادی
solar year U سال خورشیدی
solar year U سال شمسی
sothic year U سال خورشیدی مصری
the year in question U سالی که مورد بحث است
the year past U سال گذشته
tropical year U سال استوایی
tropical year U سال اعتدالی
vintage year U سال پرنعمت
water year U سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
wet year U سال پر اب
tax year مالیات سالانه
civil year U سال عرفی
financial year U سال مالی
calendar year U سال تقویمی
calender year U سال تقویمی
calender year U سال کامل تقویم یک سال
callendar year U سال
callendar year U سال جاری
light year U سال نوری
leap year U سال کبیسه
light-year U سال نوری
fiscal year U سال مالی سال جاری
fiscal year U سال مالی
all the year round U در تمامی یا سرتاسر سال
New Year's Day روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
academic year U سال تحصیلی
academic year U سال دانشگاهی
fiscal year U دوره مالی
from (since) the year dot [British E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
At the beginning of the month (year). U سر ماه ( سال )
At the beginning of the month (year). U سرش ؟ بسنگ خورد
The consumption of suger has gone up this year . U مصرف شکرامسال با لارفته است
apparent solar year U سال شمسی
apparent solar year U سال فاهری شمسی
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
to say so long to the end of the year U با سال پیش خداحافظی کردن
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle U دوره زمانی در یک حلقه که داده قابل دستیابی یا ارسال شود
cycle U تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycle U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle U تعداد دفعات تکرار یک حلقه
cycle U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycle U تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycle U حلقه
R/W cycle U ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
cycle U تاکت
R/W cycle U CYCLE WRITE/READ
cycle U دوره عملیات یابازی
cycle U گردش
cycle U چرخه
cycle per second U سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
cycle U دوره
cycle U سیکل
cycle U دوران
cycle U دور
cycle U سواردوچرخه شدن
cycle U بصورت متناوب فاهر شدن
cycle U :بصورت دورانی فاهر شدن
cycle U سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle U چرخه زدن
cycle U چرخ چرخه
cycle U دوره گردش
cycle per second U هرتس
cycle U : دور
cycle U سیکل مدار
cycle U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle U عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycle U زمانه
four cycle U چهار چرخه
cycle U تناوب پریود سیکل
four cycle U دارای چهاردور یا دوره
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
procurement cycle U دوره خرید
business cycle U معادل cycle trade
search cycle U چرخه جستجو
occupancy cycle U دوره سکونت
activity cycle U چرخه فعالیت
reset cycle U چرخه باز نشانی
training cycle U سیکل اموزشی
rankin cycle U سیکل رانکین
ration cycle U سیکل محاسبه جیره 42ساعته
cycle lock U قفلدوچرخه
trade cycle U دوره فعالیت تجاری
exercise cycle U دوچرخهثابت
turnaround cycle U مدت رفت و برگشت
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
cycle car U اتوموبیل دوچرخهای
trade cycle U دور تجاری
turnaround cycle U مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
life-cycle U چرخه زندگی
training cycle U مرحله اموزش
thermodynamics cycle U سیکل ترمودینامیک
tempering cycle U دوره بازپخت
storage cycle U سیکل انباره
storage cycle U چرخه انباره
stirling cycle U سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
staticizing cycle U سیکل ایستاسازی
vapor cycle U سرد زائی مدار بسته
planning cycle U دوره برنامه ریزی
carnot cycle U چرخه کارنو
fetch cycle U چرخه واکشی
continous cycle U دوره بی وقفه
execution cycle U چرخه اجرا
execute cycle U چرخه اجرا
estrous cycle U دوره فحلی
engine cycle U سیکل کاری موتور
continous cycle U گردش دائمی
duty cycle U دوره کار
duty cycle U ضریب کار
flow cycle U مدار ترتیب کار
flow cycle U سیکل جریان کار
four cycle engine U موتور چهارزمانه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com