English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plastic paint U رنگ پلاستیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plastic U قالب پذیر
plastic U خمیری مومینه
plastic U خمیری نرم
plastic U ناکشسان پلاستیک
plastic U شکل پذیر
plastic U نرم
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
plastic U پلاستیک مجسمه سازی
plastic U ماده پلاستیکی
plastic U پلاستیک
plastic U خمیری شکل
plastic U خرج خمیری شکل پلاستیکی
plastic spray U رنگ پاشیدنی پلاستیکی
plastic spray U رنگ درزگیر یا روکش پلاستیکی
plastic zone U منطقه ثانویه قیف انفجارگلوله
plastic zone U منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
plastic surgery U جراحی ترمیمی و زیبایی
plastic mortar U ملات خمیری
plastic arts U صنایع پلاستیکی یا قالبی
plastic industry U صنعت پلاستیک
plastic deformation U تغییر شکل خمیری
plastic consistency U پایداری خمیری
plastic clay U خاک رس پر مایه
plastic analysis U محاسبه درمحیط خمیری روش واکافت خمیری فراکافت خمیری
plastic limit U حد خمیری
plastic surgery U جراحی پلاستیک
thermosetting plastic U پلاستیک ترموسیتینگ
plastic bullet U گلولهپلاستیکیکهبرایزخمیکردن
plastic explosive U مادهانفجاری
steel to plastic U فولاددرپلاستیک
plastic case U جایپلاستیکی
copper to plastic U مسقالبشده
plastic bombs U بمب خمیری
plastic bombs U بمب پلاستیکی
plastic bomb U بمب خمیری
plastic bomb U بمب پلاستیکی
plastic insulator U عایقپلاستیکی
plastic bullet U افرادبکارمیرود
plastic metal deformation U تغییر شکل خمیری فلز
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
laminated plastic material U ماده فشرده متورق
high explosive plastic U گلوله پلاستیکی سوختار شدید
laminated plastic material U ماده پلاستیک متورق
wet clay is plastic U گل رس نرم که شکل پذیر است
plastic-coated chipboard U تختهپلاستیکیشکل
plastic refractory clay U گل نسوز چسب دار
resistance to plastic deformation U مقاوم در برابر تغییر شکل
synthetic plastic material U ماده پلاستیکی مصنوعی
paint U نگارگری کردن نقاشی کردن
pc paint U برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
to paint something [with something] U چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
to paint out U بازدن رنگ پاک کردن
paint U رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paint U رنگ
paint U رنگ نقاشی
paint U رنگ شدن
paint U رنگ کردن
paint U پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
poster paint U تقریبابیرنگ
rustproof paint U رنگ ضد زنگ
skin paint U نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
smooth the paint U رنگ کردن و پرداخت کردن
surface paint U استر
priming paint U رنگ استری
priming paint U رنگ استر
anticorrosive paint U ماده ضد زنگ
antirust paint U ضد زنگ
antirust paint U رنگ ضد زنگ
battery paint U رنگ باتری
water paint U رنگ لعابی
to paint the lily U چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
to coat something [with paint] U چیزی را با لایه ای [از رنگ] پوشاندن
paint stripper U مادهایکهجهتازبینبردنرنگهایبرجاماندهازقدیماستفادهمیشود
gloss paint U رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
paint spray U اسپریرنگ
paint cup U مخزنرنگ
oil paint U رنگ روغنی
oil paint U رنگ روغن
war paint U نقاشی بدن برای رزم و پیکار
wall paint U رنگ دیوار
traffic paint U خط کشی راه
bituminous paint U رنگ قیری
paint pot U گلفشان
paint work U رنگ کاری ساختمان
paint program U نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
paint thinner U تینر رنگ
paint thinner U رقیقگر رنگ
paint thinner U تینر یا رقیق کننده رنگ
fluorescent paint U رنگ فلورسنت
luminous paint U شبرنگ
paint roller U غلطک رنگ کاری
paint remover U رنگ زدا
luminous paint U رنگ شب نما
paint progarm U برنامه نگارگری
luminous paint U رنگ نور
paint gun U رنگ پاش
paint coat U روکش رنگ
paint brush قلم موی نقاشی
lay on paint U رنگ زدن
grease paint U رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
Paintbrush/Paint U windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap
enamel paint U رنگ لعابی
cement paint U اندود کردن با دوغاب سیمان
finishing paint U رنگ سازی اماده
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
fireproof paint U رنگ نسوز
flat paint U رنگ مبنا
phosphorescent paint U رنگ تابنده
lacquer paint U رنگ لاکی
flat paint U زمینه
bituminous paint U رنگ قیردار
coat of paint U اندود رنگ
to strip the paint off the wall U رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
His fingers were stained with paint . U روی انگشتانش لکه های رنگ بود
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
paint the town red <idiom> U اوقات خوشی داشتن
to paint a rosy picture of something U امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
linseed oil paint U رنگ روغن برزک
acid resisting paint U رنگ ضد اسید
paint roller mill U غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
rust protection paint U رنگ ضد زنگ
acid proof paint U رنگ ضد اسید
to paint adoor green U دری را رنگ سبز زدن
to paint adoor green U رنگ سبز بدری زدن
heat fast paint U رنگ مقاوم گرما
to paint the town red U مستی کردن اشوب کردن
paint spraying equipment U تجهیزات رنگ پاشی
paint spray gun U رنگ پاش
paint spray gun U پیستوله رنگ
paint roller mill U دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
to paint the town red U عربده کردن
anti flouing paint U رنگ ضد خزه
You have rubbed your coat against some wet paint . U کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com