English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pitch of spiral U پای پیچ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spiral U حلزونی فنر مارپیچ
spiral U پیچاپیچ
spiral U چرخش توپ به دور محورطولی خود در یک پاس وضع بدن روی لبه اسکیت روی یک پا
spiral U پاندول
spiral U مارپیچ
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiral U فنر
spiral U بشکل مارپیچ دراوردن
spiral U حلزونی بشکل مارپیچ
spiral U مارپیچی
spiral case U جعبهمارپیچ
spiral binder U پوشهمارپیچی
spiral instability U ناپایداری چرخشی
spiral rib U قسمتبرآمدهحلزونی
spiral screwdriver U آچارپیچگوشتیمارپیچ
spiral staircase U پلههایمارپیچی
spiral-in groove U شیارمارپیچی
spiral beater همزن مارپیچی
spiral agitator U همزن مارپیچی
spiral stability U پایداری چرخشی
spiral spring U فنر مارپیچ
spiral scanning U مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
spiral scanning U تقطیع حلزونی
spiral reinforcement U فولادگذاری مارپیچ
spiral galaxy U کهکشان مارپیچی
spiral drill U مته مارپیچ
spiral drill U مته مارپیچی
spiral stairs U پلکان مارپیچ
spiral arms U بازوهای مارپیچی
inflationary spiral U مارپیچ تورمی
spiral gear U چرخ دنده حلزونی
death spiral U حرکت چرخاندن یار
spiral test U ازمون مارپیچ
wage price spiral U قیمت
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
spiral ratchet drill U مته ضامن دار حلزونی
barred spiral galaxy U کهکشان مارپیچی مسدود کهکشان مارپیچی میله دار
wage price spiral U دور تسلسل دستمزد
zigzag spiral filament U فیلامان زیگزاگ
pitch U استقرار
pitch U درجه
pitch U پرتاب
to pitch in U جدادست بکارشدن
to pitch into U زور اوردن به حمله کردن
to pitch upon something U چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
pitch upon U انتخاب کردن
pitch U خیمه زدن
pitch in U با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch U چادرزدن
pitch U زیر و بمی
pitch U چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch U تن صدا
pitch U ضربت باچوگان نصب
pitch U پرتاب کردن
pitch U اوج پرواز اوج
pitch U سرازیری
pitch U جای شیب پلکان
pitch U دانگ صدا
pitch U زیروبمی صدا
pitch U استوارکردن
pitch U خیمه زدن برپاکردن
pitch U نصب کردن
pitch U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch U توپ را زدن
pitch U گام
pitch in U شروع به خوردن غذاکردن
pitch into U به خوراک حمله کردن
pitch U ته مانده تقطیر
pitch in <idiom> U به چیزی پول یا کمک دادن
pitch U بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch U طول طناب کوهنوردی
pitch U گام سیم پیچی
pitch U قیر اندودکردن
pitch U قطران
pitch U نواک
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch U تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch U قیر
pitch U زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch U پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch U تفاله قطران
pitch U زفت
pitch U زمین بازی
pitch U میل
pitch U شیب
pitch U بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch pine U شجرالقطران
pitch resin U لبان شامی
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pitch speed U حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
pole pitch U گام قطب
reverse pitch U گام معکوس
pitch of poles U گام قطبها
rivet pitch U فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
pitch pine U کاج قیری
winding pitch U گام سیم پیچی
pitch a tent <idiom> U چادرزدن
fever pitch U فوقالعادههیجانانگیز
pitch wheel U چرخکوککردن
perfect pitch U رجوع شود به pitch absolute
To pitch a tent. U چادر زدن
variable pitch U جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
track pitch U گام شیار درجه شیار
track pitch U فاصله شیار
tooth pitch U گام شیار
tooth pitch U گام دندانه
to queer the pitch for any one U نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
to pitch on one's head U از سر پرت شدن
theoretical pitch U گام تئوریک
standard pitch U گام استاندارد
pitch-and-toss U شیر یا خط
pitch of arch U خیز طاق
pitch black U قیرگون
diametral pitch U گام قطری
dot pitch U فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
dot pitch U درجه نقطه
effective pitch U گام موثر
feed pitch U گام پیش بری
feathering pitch U گام فدر
fractional pitch U گام کسری
full pitch U گام پر
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
geometric pitch U گام هندسی
diameter pitch U قطر گام
cyclic pitch U گام دورانی
pitch black U خیلی سیاه
pitch-black U قیرگون
pitch-black U خیلی سیاه
absolute pitch U زیر و بمی مطلق
back pitch U گام خور پیچک
base pitch U فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
character pitch U تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch U pica
character pitch U type elite
coil pitch U گام پیچک
grid pitch U گام شبکه
mineral pitch U اسفالت
mineral pitch U قیر معدنی
pitch control U کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
pitch line U مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pitch control U کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch diameter U قطر پهلو
pitch diameter U قطر جناح
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch dark U تاریک
pitch dark U قیرگون
pitch dark U سیاه
pitch control U کنترل گام ملخ
pitch coal U ذغال سنگ قیری
pitch of arch U خیز قوس
nominal pitch U گام اسمی
pitch a yarn U قصه گفتن
pitch diameter U قطر گام
pitch altitude U زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch macadam U سنگریزه قیر
pitch and toss U نوعی بازی شیر یاخط
pitch and toss U بازی بیخ دیواری
pitch cap U کلاه زفت
pitch circle U دایره گام
controllable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
adjustable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
coal tar pitch U قیر ذغال سنگ
coal tar pitch U قیر قطران ذغال سنگ
pitch of armature winding U گام پیچک
collective pitch control U کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
cyclic pitch control U کنترل گام دورانی
fixed pitch propeller U ملخ با گام ثابت
straight run pitch U تفاله اولین تقطیر
tough pitch copper U مس چقرمه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com