English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pitch dark U تاریک
pitch dark U قیرگون
pitch dark U سیاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
at dark U هنگام شب
dark <adj.> U تیره
dark U تیره کردن تاریک کردن
dark <adj.> U رنگ تیره
dark U تاریک
to keep dark U پنهان ماندن
at dark U درشب
in the dark U در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
one in the dark U میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
It is getting dark. U هواتاریک می شود
It is getting dark . U هوادارد تاریک می شود
in the dark <idiom> U هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
It's too dark. آن خیلی تاریک است.
dark blue سرمه ای
dark adaptation U تطبیق با تاریکی
dark blue U ابی سیر
dark horses U برنده غیرمترقبه
dark horse U برنده غیرمترقبه
dark coloured U سیاه رنگ
Dark Ages U ادوارتاریک
dark bulb U نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
the dark ages U قرون وسطی
dark burn U خستگی
dark grey U رنگ موشی
dark adaptation U عادت کردن به تاریکی
shot in the dark <idiom> U تیری درتاریکی
whistle in the dark <idiom> U سعی درفراموش کردن ترس
dark horse <idiom> U کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
dark horse U مرموز
dark horse U آب زیر کاه
dark horse U تودار
dark secret U راز نهان
dark beige U رنگ کرم یا بژ تیره
dark brown U رنگ قهوه ای تیره
dark grey U رنگ خاکستری تیره
dark adaptation U انطباق با تاریکی
dark current U جریان تاریک
to grow dark U تاریک شدن
the dark continent U افریقا
We lost our way in the dark. U راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
dark age U دورهایکههمراهبافقدانفرهنگو پیشرفتهمراهباشد
dark glasses عینک آفتابی
A shot in the dark U تیری درتاریکی
Try to be home before dark. U سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
dark green U سبزسیر
dark room U اتلیه
dark room U تاریکخانه عکاسی
dark lines U خطوط تاریک
dark hued U سیه فام
dark hued U تیره رنگ
dark fiber U فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark fibre U فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
hittorf dark space U فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space U فضای تاریک کاتد
cathode dark space U فضای تاریک کاتد
crookes dark space U فضای تاریک هیتورف
In the dark corner of the room . U در گوشه تاریک اطاق
Some children are afraid of the dark. بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
electrode dark current U جریان تاریک
crookes dark space U فضای تاریک کاتد
dark line spectrum U طیف خطوط تاریک
dark trace screen U صفحه تصویر تاریک
dark trace tube U لامپ تصویر تاریک
aston dark space U فضای تاریک استن
anode dark space U فضای تاریک اند
I bumped into the table in the dark. U تو تاریکی خوردم به میز
I am in the dark. Iam not in the picture. U من در جریان نیستم
faraday dark space U فضای تاریک فارادی
to pitch upon something U چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
pitch into U به خوراک حمله کردن
pitch in U شروع به خوردن غذاکردن
pitch in U با سعی و جدیت شروع بکارکردن
to pitch into U زور اوردن به حمله کردن
to pitch in U جدادست بکارشدن
pitch upon U انتخاب کردن
pitch U قیر
pitch U گام
pitch U درجه
pitch U پرتاب کردن
pitch U زیر و بمی
pitch U خیمه زدن
pitch U چادرزدن
pitch U چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch U ته مانده تقطیر
pitch U تفاله قطران
pitch U زفت
pitch U توپ را زدن
pitch U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch U نصب کردن
pitch U پرتاب
pitch U ضربت باچوگان نصب
pitch U استقرار
pitch U اوج پرواز اوج
pitch U سرازیری
pitch U جای شیب پلکان
pitch U دانگ صدا
pitch U زیروبمی صدا
pitch U استوارکردن
pitch U خیمه زدن برپاکردن
pitch U میل
pitch U گام سیم پیچی
pitch U تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch U قطران
pitch U نواک
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch U پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch in <idiom> U به چیزی پول یا کمک دادن
pitch U تن صدا
pitch U زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch U قیر اندودکردن
pitch U بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch U بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch U طول طناب کوهنوردی
pitch U زمین بازی
pitch U شیب
To pitch a tent. U چادر زدن
pitch resin U لبان شامی
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
theoretical pitch U گام تئوریک
standard pitch U گام استاندارد
pitch speed U حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
rivet pitch U فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
pole pitch U گام قطب
pitch-and-toss U شیر یا خط
pitch wheel U چرخکوککردن
perfect pitch U رجوع شود به pitch absolute
winding pitch U گام سیم پیچی
variable pitch U جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
reverse pitch U گام معکوس
track pitch U فاصله شیار
tooth pitch U گام شیار
tooth pitch U گام دندانه
to queer the pitch for any one U نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
pitch a tent <idiom> U چادرزدن
to pitch on one's head U از سر پرت شدن
fever pitch U فوقالعادههیجانانگیز
track pitch U گام شیار درجه شیار
pitch pine U شجرالقطران
pitch black U قیرگون
dot pitch U فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
dot pitch U درجه نقطه
effective pitch U گام موثر
feed pitch U گام پیش بری
feathering pitch U گام فدر
fractional pitch U گام کسری
full pitch U گام پر
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
geometric pitch U گام هندسی
grid pitch U گام شبکه
diametral pitch U گام قطری
diameter pitch U قطر گام
cyclic pitch U گام دورانی
pitch black U خیلی سیاه
pitch-black U قیرگون
pitch-black U خیلی سیاه
absolute pitch U زیر و بمی مطلق
back pitch U گام خور پیچک
base pitch U فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
character pitch U تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch U pica
character pitch U type elite
coil pitch U گام پیچک
mineral pitch U اسفالت
mineral pitch U قیر معدنی
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch pine U کاج قیری
pitch diameter U قطر گام
pitch diameter U قطر جناح
pitch diameter U قطر پهلو
pitch line U مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pitch macadam U سنگریزه قیر
pitch of arch U خیز قوس
pitch of arch U خیز طاق
pitch of poles U گام قطبها
pitch of spiral U پای پیچ
pitch control U کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch control U کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
nominal pitch U گام اسمی
pitch a yarn U قصه گفتن
pitch altitude U زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch and toss U نوعی بازی شیر یاخط
pitch and toss U بازی بیخ دیواری
pitch cap U کلاه زفت
pitch control U کنترل گام ملخ
pitch circle U دایره گام
pitch coal U ذغال سنگ قیری
coal tar pitch U قیر ذغال سنگ
cyclic pitch control U کنترل گام دورانی
tough pitch copper U مس چقرمه
adjustable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
controllable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
pitch of armature winding U گام پیچک
fixed pitch propeller U ملخ با گام ثابت
coal tar pitch U قیر قطران ذغال سنگ
straight run pitch U تفاله اولین تقطیر
collective pitch control U کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com