Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
perpetual motion machine
U
ماشین خودکار دائمی
perpetual motion machine
U
ماشین با حرکت دائم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
perpetual motion
U
حرکت دائم
perpetual
U
همیشگی
perpetual
U
ابدی
perpetual
U
مدام
perpetual lease
U
اجاره مادام العمر
perpetual bonds
U
اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
perpetual inventory
U
فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
perpetual check
U
کیش دایم
perpetual snows
U
برفدائمی
endless or perpetual screw
U
پیچ ودنده
perpetual stock record
U
سابقه دائمی موجودی انبار
motion
U
پیشنهاد
motion
U
اشاره کردن
motion
U
طرح دادن
motion
U
پیشنهادکردن
motion
U
تکان
motion
U
حرکت
motion
U
جنب وجوش
motion
U
جنبش
oscillating motion
U
حرکت نوسانی
forward motion
U
جنبش پیشرو
equations of motion
U
معادلات حرکت
drift motion
U
حرکت سوقی
disrotatory motion
U
چرخش ناهمسو
conrotatory motion
U
چرخش همسو
ballistic motion
U
حرکت پرتابی
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
compound motion
U
حرکت مرکب
circular motion
U
حرکت گردشی
circular motion
U
حرکت دایرهای
proper motion
U
حرکت خاص
range of motion
U
دامنه حرکت
relative motion
U
حرکت نسبی
constant of motion
U
ثابت حرکت
harmonic motion
U
الحان مرکب
oscillatory motion
U
جنبش تاب وار
oscillatory motion
U
نوسان
nonliner motion
U
حرکت غیرخطی
circular motion
U
حرکت مستدیر
motion study
U
تحرک سنجی
motion study
U
حرکت پژوهی
motion analysis
U
تجزیه حرکت
motion analysis
U
تحلیل حرکات
apparent motion
U
حرکت فاهری
motion study
U
مطالعه ی حرکت
motion picture
U
سینما
helicoidal motion
U
حرکت پیچی یا مارپیچی
harmonic motion
U
حرکت هماهنگ
polar motion
U
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
harmonic motion
U
اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
retrograde motion
U
حرکت رجعی
motion pictures
U
سینما
slow motion
U
کند جنبی
slow motion
U
کند
wave motion
U
انتشار موج
wave motion
U
حرکت موج
wave motion
U
حرکت موجی
vortex motion
U
حرکت گردابی
vibrational motion
U
حرکت راتعاشی
upward motion
U
حرکت رو به بالا
slow motion
U
حرکت کند
slow motion
U
کند نمایی
slow-motion
U
برپیچسرخورنده
equation of motion
U
معادله حرکت
[فیزیک]
motion
[politic]
U
پیشنهاد
to carry a motion
U
پیشنهادی را اجرا کردن
to decide on a motion
U
در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
To set in motion.
U
بحرکت ؟ رآوردن
uniform motion
U
حرکت متشابه
to make a motion
U
پیشنهاد کردن بر ان شدن
simple motion
U
حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
to set in motion
U
بجریان انداختن به جنبش اوردن
to make a motion
U
اشاره کردن
to put in motion
U
در جنبش دراوردن
set in motion
U
راه انداختن
sampling in motion
U
نمونه برداری در حال انتقال
rotational motion
U
حرکت چرخشی
to put in motion
U
بحرکت در اوردن
to put in motion
U
بکار انداختن
to put in motion
U
راه انداختن
translational motion
U
حرکت انتقالی
to set in motion
U
راه انداختن
rotary motion
U
حرکت دایرهای
transitional motion
U
حرکت انتقالی
damped harmonic motion
U
حرکت هماهنگ میرا
to carry a motion by acclamation
U
درخواستی
[رأیی]
را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
newton's laws of motion
U
قوانین نیوتون
simple harmonic motion
U
حرکت نوسانی ساده
slow motion picture
U
تصویر با حرکت اهسته
hamilton's equations of motion
U
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
time and motion study
U
بررسی زمان و حرکت
simple harmonic motion
U
حرکت هماهنگ ساده
lagrange's equations of motion
U
معادلات حرکت لاگرانژ
laws of motion of capitalism
U
قوانین حرکت سرمایه داری
newton's laws of motion
U
قوانین حرکت نیوتن
horizontal motion lock
U
دستهتنظیمافقی
newton's laws of motion
U
قوانین حرکت نیوتون
transmission of the rotary motion to the rotor
U
ناقلحرکتدواریبهقسمتگردندهماشین
main motion
[at a party conference etc.]
U
دادخواست اصلی
[در همایش حزبی و غیره]
steady state wave motion
U
حرکت موجی پایا
To get things moving. To set the wheels in motion.
U
کارها راراه انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.
U
کارها را بجریان انداختن
machine
U
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
U
تراشیدن ماشین
machine
U
براده برداشتن
machine
U
شیارانداختن روی فلز
machine
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine
U
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
U
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
U
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
U
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
U
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
U
بیت اجرا میشود
machine
U
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
two way machine
U
ماشین دو راهه
machine
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
U
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
U
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
U
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
U
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
U
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
U
ماشین
machine sensible
U
قابل درک توسط کامپیوتر
machine
U
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
U
دستگاه
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
U
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
U
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
sanding machine
U
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
machine gun
U
به تیربار بستن
vending machine
U
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
machine guns
U
تیربار
slot machine
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
printing machine
U
ماشین چاپ
machine gun
U
به مسلسل بستن مسلسل
smart machine
U
ماشین هوشیار
punching machine
U
دستگاه پانچ
punching machine
U
دستگاه منگنه
snow machine
U
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
machine code
U
دستورالعملهای ماشین
machine guns
U
به مسلسل بستن
answering machine
U
نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
scouring machine
U
ماشین سایش
scouring machine
U
ماشین سمباده
machine gun
U
تیربار
seaming machine
U
ماشین درزگیری
seeding machine
U
ماشین تخم کاری
machine guns
U
مسلسل
sequential machine
U
ماشین ترتیبی
machine gun
U
مسلسل
shaping machine
U
دستگاه صفحه تراش
sandblast machine
U
ماشین ماسه پاش
machine gun
U
به مسلسل بستن
reeling machine
U
ماشین نخ پیچی
reaping machine
U
ماشین درو
reeling machine
U
چرخک
machine representation
U
نمایش ماشیی
milling machine
U
دستگاه فرز
molding machine
U
دستگاه قالب گیری
mortising machine
U
دستگاه کام کنی
all purpose machine
U
دستگاه برای اهداف مختلف انیورسال
air machine
U
ماشین تهویه معدن
adding machine
U
ماشین افزایشگر
unipolar machine
U
ماشین تک قطب
acyclic machine
U
ماشین تک قطب
mowing machine
U
ماشین علف چینی
milling machine
U
ماشین فرز
milling machine
U
ماشین تراش
milking machine
U
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
machine ringing
U
زنگ ماشینی
machine run
U
رانش ماشین
machine run
U
اجرای ماشین
machine shop
U
کارگاه محاسبات ماشینی
machine time
U
وقت ماشین
machine time
U
زمان ماشین کاری
machine translation
U
ترجمه ماشینی
machine word
U
کلمه ماشین
mowing machine
U
علف چین
multi way machine
U
دستگاه چند راهه
machine welding
U
جوشکاری ماشینی
machine code
U
رمز ماشین
planer machine
U
ماشین صفحه تراش
planing machine
U
ماشین کندگی
machine guns
U
به مسلسل بستن مسلسل
printer machine
U
ماشین چاپ
printer machine
U
دستگاه چاپ
machine guns
U
به تیربار بستن
sewing machine
U
چرخ دوزندگی
sewing machine
U
چرخ خیاطی
accounting machine
U
ماشین حسابداری
object machine
U
ماشین مقصود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com