English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
permanent mold casting U ریجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
permanent mold U قرار می گیرند
permanent mold U قالبهائیکه متوالیا" مورداستفاده
hot mold centrifugal casting process U فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
mold U قالب ریخته گری
mold U شابلون
mold U فرم دادن
mold U قالب گرفتن
mold U فرم ریختگی
mold U فرم
mold U فرم پرسی
mold etc U کود دادن
mold etc U خاکی کردن
mold etc U بوزک
mold etc U پرمک
mold U قالب ریزی کردن
mold U کپک قارچی
mold U کپرک
mold U کپرک زدن قالب
mold U الگو
mold U کالبد
mold U با قالب بشکل دراوردن
mold U قالب
mold U قارچ انگلی گیاهان
compression mold U قالب ریختن تراکمی
transfer mold U قالب گیری انتقالی
slime mold U کپک لجن
pig mold U قالب شمش
heat mold U پرس کردن گرم
iron mold U سیاهی اهن
iron mold U لکه
die mold U فرم ریخته گی تزریقی
green mold U کفک سبز
mold cavity U حفره قالب
mold drying oven U کوره خشک گردانی قالبی
die and mold making U حدیده و قالب سازی
green sand mold U قالب تر
half shell mold U قالب نیم پوسته
dry sand mold U قالب ماسهای خشک
bottle top mold U انگشتانه
mold making equipment U تجهیزات قالب سازی
casting U روش قلاب اندازی
casting U ریخته گی
casting U قطعه ریخته گی
casting U چدن ریزی
casting U ریخته گری
casting U ریختن فلز مذاب به داخل قالب
ingot casting U ریخته گری شمش
pressure casting U قطعه ریخته گری فشاری
pump casting U بدنه پمپ
iron casting U ریخته گری اهن
precision casting U ریخته گری دقیق
group casting U ریخته گری گروهی
group casting U ریخته گری
sand casting U ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
mallable casting U ریخته گری چکش خوار
casting vote U رای قاطع
steel casting U پروفیل فولادی ریخته گری
spin casting U پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
slip casting U روش ریخته گری لغزشی
tournament casting U مسابقه قلاب اندازی
shell casting U ریخته گری پوستهای
metal casting U ریخته گری فلز
sand casting U ریخته گری ماسهای
press casting U ریخته گری فشاری
non ferrous casting U قطعه ریخته گی غیراهنی
centrifugal casting U ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
bait casting U پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
art casting U ریخته گری صنعتی
composite casting U ریخته گری مرکب
composite casting U ترکیبی
bottom casting U قطعات ریخته گی بسته
die casting U روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
die casting U ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
direct casting U ریخته گری مستقیم
casting out nines U مقابله نه نهی
casting rod U چوب ماهیگیری
fusion casting U ریخته گری ذوبی
fly casting U مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
fly casting U استفاده از حشره مصنوعی درماهی گیری
down hill casting U ریخته گری مستقیم
casting votes U رای قاطع
shell moulded casting U قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
steel casting foundry U ریخته گری پروفیل فولاد
pressure die casting U ریخته گری حدیدهای فشاری
spin casting rod U چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spin casting reel U قرقره چرخان ماهیگیری
pig casting machine U دستگاه ریخته گری شمش
continous casting method U روش ریخته گری دائمی
rate of die casting U سرعت ریخته گری حدیدهای
mis run casting U ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
brass pressure casting U برنج ریختگی فشاری
centrifugal casting machine U دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process U فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process U طریقه ریخته گری گریز از مرکز
continous casting plant U تاسیسات ریخته گری دائمی
die casting alloy U الیاژ ریخته گری حدیدهای
die casting machine U دستگاه ریخته گری حدیدهای
die casting process U فرایند ریخته گری حدیدهای
direct chill casting U ریخته گری مستقیم تبریدی
dry sand casting U ریخته گری ماسهای خشک
gravity die casting U ریخته گری حدیدهای ثقلی
ingot casting car U واگن ریخته گری شمش
mis run casting U ریخته گری غلط
pressure die casting machine U دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process U فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
permanent U حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
permanent U دایمی
permanent U دائم
permanent U فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
permanent way U مسیر ثابت
permanent way U مسیر دائمی
permanent U خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست
permanent U فایلی روی دیسک سخت
permanent U رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
permanent U ثابت
permanent U دائمی ماندنی
permanent U سیر دائمی
permanent U دائمی
permanent U همیشگی
permanent U پایا
permanent U پایدار ماندنی
permanent U ابدی
permanent U آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
permanent U پایدار
permanent U تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
permanent structures U ساختمانهای دائمی
permanent structures U به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
permanent tooth U دندان دائمی
permanent wave U فرششماهه
permanent flow U ابدهی دایمی
permanent fault U عیب دائمی
permanent color U رنگ با ثبات زیاد
permanent store U انباره دائمی
permanent storage U حافظه دائمی
permanent storage U انبارش دائمی
permanent storage U انباره دائمی
permanent shuttering U قالب ثابت
permanent error U خطای ماندنی
permanent error U خطای دائمی
permanent color U رنگ دائمی
permanent deformation U تغییر شکل دایمی
permanent bar U حرمت ابدی
permanent bar U حرمت موبد
permanent saving U پس انداز دائمی
permanent consumption U مصرف دائمی
permanent deformation U تغییر شکل پایا
permanent deligate U نماینده دایمی
permanent divorce U طلاق بائن
permanent emplacement U استقرار دایمی
permanent emplacement U موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
permanent oppointment U ماموریت دایمی
permanent set U حالت ثابت فلزپس از انکه کارکرده و فشاردیده است
permanent party U پرسنل دایمی
permanent flow U بده پایا
permanent marriage U نکاح دائم
permanent flow U ابدهی پایا
permanent load U بار دائمی
permanent income U درامد دائمی
permanent magnet U اهنربای همیشگی
permanent magnet U اهنربای دائم
permanent magnet U مغناطیس پایدار
permanent insanity U جنون دائم
permanent flow U بده همیشگی
permanent flow U بده پایدار
permanent hardness U سختی دائمی
permanent rank U رتبه دایمی
permanent rank U درجه دایمی
permanent prohibition U حرمت ابدی
permanent party U جمعی دایمی یکان
permanent magnet U اهنربای دائمی
permanent insane U مجنون دائمی
permanent flow U بده دایمی
permanent oppointment U اختصاص دایمی به یک یکان
permanent oppropriation U تدارک دایمی
permanent oppropriation U سیستم اماددایمی یا خودکار
permanent hardness of water U سختی دایم اب
He has a good permanent job. U شغل ثابت خوبی دارد
permanent income hypothesis U فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
permanent income hypothesis U مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
permanent residence permit U جواز اقامت دائمی
permanent change of station U تغییر مکان دایمی
permanent water level U تراز پیوسته اب
permanent magnet focusing U تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet centering U تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent duty station U پادگان دایمی
permanent duty station U محل خدمت دایمی
permanent magnet steel U فولاد اهنربای دائمی
permanent magnet dynamic U بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
permanent change of station U تغییر محل دایمی یکان انتقال دایم
permanent court of international arbitra U دیوان دایمی داوری بین المللی
permanent magnet moving coil instrument U سنجه ارسنوال
semi-permanent hair color [American] U رنگ مو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com