Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
passing bell
U
ناقوس مرگ
passing bell
U
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
passing
U
در گذشت
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
passing away
U
وفات
passing
U
پاس دادن
passing
U
رد شده
passing
U
بالغ بر
I am just passing through.
فقط از اینجا میگذرم.
passing
U
فانی
passing
U
زود گذر
passing
U
گذرنده
passing parameter
U
پارامتر عبوری
passing on the oath
U
رد قسم
controlled passing
U
عبور کنترل شده
passing lane
U
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
controlled passing
U
عبور ومرور کنترل شده
passing game
U
حمله با استفاده از پاس به جلو
passing place
U
گذاره
light passing
U
عبور نور
light passing
U
گذر نور
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
passing parameters
U
پارامترهای عبور پارامترهای گذر
passing place
U
محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای
passing shot
U
ضربه دور از دسترس
passing through the eclipse
U
کسوف
with each passing year
U
با گذشت هر سال
passing through the eclipse
U
گذرازمیانهخسوف
passing prohibited
U
عبورممنوع
token passing
U
گذراندن نشانه
token passing
U
روش کنترل دستیابی به شبکه محلی با استفاده از بستههای Token. ایستگاههای کاری پیش از دریافت Token نمیتوانند داده ارسال کنند
swift passing
U
زودگذر
passing the ownership
U
مالکیت مافی الذمه
It was just a passing fancy.
U
یک فکر وخیال زود گذری بود
The untively death ( passing away ) …
U
درگذشت نا بهنگام ...
passing away of oneself in god
U
فناء فی الله
passing on the oath to the other party
U
رد قسم به طرف مقابل
Many thanks for the sympathy shown to us
[on the passing of our father]
.
U
خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما
[بخاطر فوت پدرمان]
.
The bell goes at 9 .
U
ساعت 9 زنگ می خورد ( می زنند )
bell 0
U
فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
bell
U
زنگ
bell
U
زنگ زنگوله
bell
U
ناقوس
bell
U
زنگ اویختن به
bell
U
زنگ در پایان هر روند بوکس
bell
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
bell a
U
شکل استاندارد انتقال داده توسط تلفن با سرعت 0021بیت در ثانیه
alarm bell
U
خطر
bell push
U
دکمهزنگدرخانه
bell-bottomed
U
شلوارپاچهگشاد
bell roof
U
سقفناقوسی
bell bottoms
U
شلواردمپاگشاد
bell book
U
دفتر موتورخانه
pull the bell
U
ریسمان زنگ رابکشید
silver bell
U
درخت لعل
sleigh bell
U
زنگوله سورتمه
bell character
U
کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
swimming bell
U
اندام شنا
swing bell
U
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
to bell the cat
U
زین برگرگ نهادن
bell book
U
دفتر ثبت دستورات موتور
bell-ringing
U
بهصدادرآوردنناقوسکلیسا
The name rings at bell.
U
لین اسم به گوشم آشناست
bell-tower
U
برج بلند
bell-roof
U
بام شیپوری
bell-metal
U
مفرغ
bell-flower
U
حلقه گل
bell-gable
U
ناقوس خانه
bell-cote
U
ناقوس خانه
bell-chamber
U
[اتاقی با یک یا چند ناقوس بزرگ در قاب]
bell-cast
U
[لبه ی برجسته بام]
bell-conopy
U
[سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
bell-cage
U
[ساختار نگهدارنده ناقوس در ناقوس خانه]
bell-arch
U
قوس منحنی
lutine bell
U
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
ring a bell
<idiom>
U
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
bell brace
U
دکمهسکوت
alarm bell
U
زنگ
pull the bell
U
زنگ را بزنید
bell conveyor
U
دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
bell wether
U
پیش اهنگ
glss bell
U
مردنگی
hare bell
U
سنبل کوهی
heath bell
U
گل خلنگ
bell transformer
U
ترانسفورماتور زنگ اخبار
bell tower
U
برج ناقوس
lutine bell
U
زنگ کشتی لوتین
bell tent
U
چادر قلندری
magneto bell
U
زنگ اخبار جریان متناوب
electric bell
U
زنگ اخبار
dumb bell
U
میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش
bell wether
U
سردسته
bell wire
U
سیم زنگ اخبار
bell's bund
U
دیوار هدایت کننده اب
bell's palsy
U
فلج بل
bell wether
U
پیش اهنگ گله گوسفندزنگوله دار
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
diving bell
U
الت غواصی
door bell
U
زنگ درخانه
muzzle bell
U
شعله پوش شیپوری
muzzle bell
U
دافع دهانه شیپوری لوله توپ
bell metal
U
ترکیب مس و قلع
bell metal
U
مفرغ
bell lap
U
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
bell lap
U
اخرین دور مسابقه
bell glass
U
مردنگی
bell gear
U
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
blue bell
U
گزارش جنایت
bell crank
U
اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
bell mouthed
U
دهن گشاد
bell socket
تبدیلی
bell ringing transformer
U
مبدل زنگ اخبار
bell shaped magnet
U
اهنربای زنگ شتری
bell adjustment inventory
U
پرسشنامه سازگاری بل
single stroke bell
U
زنگ تک ضربه
Somebody is ringing the door bell.
U
یکنفر دارد زنگ دررامی زند
level crossing bell
U
زنگخطعبور
Bell compatible modem
U
مودمی که طبق استاندارد AT & T کار میکند
bell shaped curve
U
منحنی زنگوله شکل
bell magendie law
U
قانون بل- ماژندی
i heard the bell ring
U
زنگ را شنیدم که صدا کرد صدای زنگ را شنیدم
give the bell a ring
U
زنگ رابرنید
bell and hopper arrangement
U
ترتیب قیف و مخروط
bell type annealing furnace
U
کوره التهابی نوع مسدود
The child of ones old age is a bell hung from ones.
<proverb>
U
بجه سر پیرى زنگوله تابوت است .
bell type distributing gear
U
زنگ کوره بلند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com