English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
operational U قابل استفاده
operational U حاضر به کار
operational U دایر
operational U عملیاتی
operational U اطلاعات درباره عملیات طبیعی سیستم
operational U فعال
operational U قابل بکار انداختن
operational U عملی
operational U موثر
operational U آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
operational U قابل استفاده مربوط به عملیات
operational route U جاده رزمی
operational weapon U جنگ افزاری که در عملیات مورداستفاده میباشد
operational weapon U جنگ افزار عملیاتی
operational route U جاده حاضر به کار
operational research U تحقیق درخصوص بهره برداری
operational route U جاده عملیاتی
operational route U مسیر عملیاتی
operational reserve U احتیاط عملیاتی
operational reserve U ذخیره عملیاتی
operational research U تحقیق عملیاتی
operational amplifier U تقویت کننده محاسباتی
operational amplifier U تقویت کننده عملیاتی
operational code U کد عملیاتی
operational costs U هزینههای عملیاتی
operational definition U تعریف عملیاتی
operational environment U محیط عملیاتی
operational environment U محیط فعالیت
operational headquarters U ستاد عملیاتی
operational readiness U امادگی عملیاتی
operational problems U مسائل عملیاتی
operational management U مدیریت عملیاتی
operational performance category U طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category U امادگی عملیاتی از طبقه
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
operational pattern of marks by night U نقشیازعلائممشخصبرایشب
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
command.com U COCO.ANDفایل
self command U خودفرمانی
self command U کف نفس
self command U خودداری
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
second in command U معاون
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
at my command U به فرمان من
specified command U نیروی اختصاصی
command U فرماندهی
under command U زیرفرماندهی
command U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command U فرمان دادن
command U فرمایش
command U امر
command U حکم کردن
command U فرمان
under command U تحت کنترل
command U امرکردن
command U سرکردگی فرماندهی
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command U فرمان دستوردادن
command U دستور
command U یکان قرارگاه عمده
command U امریه
command U حکم
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
full command U کنترل کامل
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
major command U یکان عمده
commodity command U فرماندهی اماد
commodity command U یکان امادکالاهای مصرفی
comp command U COفرمان P
continuity of command U مداومت فرماندهی
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
dosmount command U فرمان پیاده کردن
embeded command U فرمان تعبیه شده
external command U فرمان برونی
external command U فرمان خارجی
filter command U فرمان FILTER
sealift command U یکان حمل و نقل دریایی
internal command U فرمان درونی
joint command U فرماندهی مشترک
joint command U یکان مشترک
logistical command U فرماندهی لجستیکی
logistical command U یکان لجستیکی
full command U اداره کامل
word of command U فرمان انتصاب
transient command U فرمان ناپایدار
scheme of command U طرح فرماندهی
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
type command U نوع یکان ناو گروه
type command U فرماندهی ناو گروه
to perform a command U فرمانی را اجرا کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
tactical command U یکان تاکتیکی
Send To command U دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
sequence of command U ترتیب توالی فرامین
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
support command U یکان پشتیبانی
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
retraining command U قسمت ندامتگاه
command module U نقشهراهنما
word of command U فرمان نظامی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
unified command U فرماندهی متحد
operator command U فرمان متصدی
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
preparatory command U فرمان خبر
preparatory command U فرمان حاضرباش
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
retraining command U یکان بازاموزی
support command U فرماندهی پشتیبانی
area command U فرماندهی منطقه
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
air command U فرماندهی هوایی
command channels U ردههای فرماندهی
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
air command U یکان هوایی
command detonated U منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
air command U فرماندهی نیروی هوایی
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command group U گروه فرماندهی
command heading U مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command heading U مسیرپیش بینی شده
command axis U محور حرکت یکان
command automatism U فرمانبری مطلق
command and control U کنترل و فرماندهی
AT command set U حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
AT command set U مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
base command U فرماندهی پایگاه
chain of command U سلسله مراتب
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
channel command U فرمان کانال
administrative command U فرماندهی اداری
combined command U فرماندهی مرکب
combined command U یکان مرکب
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
command key U کلید فرمان
administrative command U یکان اداری
command of execution U ریاست اجرایی
command unit U واحد فرمان
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command liaison U افسر رابط فرماندهی
command processing U پردازش دستورالعمل
command post U پست فرماندهی
command processor U سیستم عامل فرمانی
command economy U اقتصاد دستوری
command report U گزارش فرماندهی
command economies U اقتصاد دستوری
command signal U علامت فرمان
command socialism U سوسیالیسم دستوری
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command strength U استعداد یکان
command post U پاسگاه فرماندهی
command posts U پست فرماندهی
command net U شبکه یکان
command language U زبان فرماندهی
command language U زبان فرمان
command language U زبان دستوری
high command U سرفرماندهی
command liaison U شبکه رابط یکان
high command U فرماندهی عالی
command mode U حالت فرماندهی
command mode U وضعیت دستوری
command posts U پاسگاه فرماندهی
command net U شبکه فرماندهی
tactical command ship U ناو فرماندهی
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
His request was in the nature of a command. U خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
advance command post U پاسگاه رده جلو
software command language U زبان فرمانی نرم افزاری
advance command post U پاسگاه فرماندهی جلو
air strategical command U فرماندهی استراتژیکی هوایی
air defense command U فرماندهی پدافند هوایی
area support command U فرماندهی پشتیبانی منطقه
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
command destruct signal U علامت تخریب موشک با فرمان دور
command driven software U نرم افزار فرمان گرا
forward command post U پاسگاه مقدم
command issuing office U دفتر توزیع فرامین یکان
command issuing office U دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
hayes command set U مجموعه فرمانهای هیز
command destruct signal U علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
command budget estimate U براوردبودجه
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
channel command word U کلمه فرمان محرا
command select system U سیستم فرمان انتخابی
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
command budget estimate U براورد بودجه یکان
embedded formating command U فرمان قالب بندی مندرج
forward command post U پست فرماندهی جلو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com