Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
limiting operation
U
عملیات محدودکننده
Other Matches
limiting
U
محدود
limiting
U
مقید
limiting
U
معین
limiting
U
منحصرکننده
limiting value
U
ارزش نهایی
limiting factor
U
عامل محدود کننده
limiting frequency
U
بسامد حدی
limiting voltage
U
ولتاژ مرزی
limiting velocity
U
بیشترین سرعت هواپیما تحت زاویه معین نسبت به افق
limiting speed
U
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
limiting size
U
اندازه محدود
limiting speed
U
سرعت محدود
limiting factor
U
عامل محدودکننده
limiting ionic conductance
U
رسانایی یونی حد
limiting equivalent conductance
U
رسانایی اکی والان حد
limiting viscosity number
U
گرانروی ذاتی
grid current limiting
U
محدود کردن جریان شبکه
current limiting reactor
U
پیچک کاهنده
limiting ionic mobility
U
تحرک یونی حد
one way only operation
U
عملکرد فقط یک طرفه
either way operation
U
ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
come into operation
U
قابل اجرا شدن
to come into operation
U
قانون شدن
to come into operation
U
قانونی درست شدن
co-operation
U
همکاری مشترک
co-operation
U
کار مشترک
operation
U
کارکرد
to come into operation
U
قابل اجراشدن
to come into operation
U
بکار افتادن
to come into operation
U
دایر شدن
to come into operation
U
قابل اجرا شدن
or operation
U
عمل یا
operation immediate
U
اقدام سریع
one way only operation
U
عملکردتنها یک طرفه
not operation
U
عمل نفی
not operation
U
عمل نقض
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
to come into operation
U
کاربرد پذیر شدن
operation
U
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation
U
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation
U
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation
U
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation
U
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation
U
عمل کردن
operation
U
عملیات
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation
U
فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation
U
عمل جراحی
operation
U
سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation
U
به اجرا
operation
U
کارکردن با یک وسیله
operation
U
به کارانداختن
operation
U
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation
U
عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation
U
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation
U
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation
U
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation
U
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation
U
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation
U
گردش جنبش
operation
U
اداره
operation
U
کار
operation
U
عمل
operation
U
کار کردن
operation
U
عملکرد
operation
U
دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation
U
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation
U
بهره برداری
operation
U
گردش
operation
U
عمل جراحی عمل
operation
U
گرداندن
operation
U
وابسته به عمل عملکرد
operation decoder
U
عمل شناس
nature of the operation
U
ماهیت عملیات
operation overlay
U
کالک عملیات
operation order
U
دستورعملیات
operation order
U
دستور عملیاتی
operation map
U
نقشه عملیاتی
operation of contract
U
نفوذ قرارداد
operation map
U
نقشه عملیات
operation manager
U
مدیر عملیات
operation overlay
U
کالک عملیاتی
operation decoder
U
عمل گشا
operation code
U
رمز عمل
operation code
U
کد عملیاتی
online operation
U
عمل درون خطی
operation analysis
U
تحلیل عملکرد
operation analysis
U
عمل کاوی
operation annexes
U
پیوستهای عملیاتی
operation center
U
مرکز عملیات
on line operation
U
عمل درون خطی
on line operation
U
عملکرد درون خطی
offline operation
U
عمل برون خطی
operation code
U
رمزالعمل
off line operation
U
عملکرد برون خطی
nonidentity operation
U
عمل ناهمانی
no operation instruction
U
دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
no address operation
U
دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
no operation instruction
U
OPERATION NO
one step operation
U
عمل تک مرحله
pseudo operation
U
شبه عمل
unary operation
U
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unary operation
U
عمل یگانی
two way simultaneous operation
U
عملکرد همزمان دو طرفه
two way alternate operation
U
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
transformer operation
U
عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
transfer operation
U
عمل انتقال
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
the four fundamental operation
U
چهارعمل اصلی
the breathing operation
U
کاردم زدن عمل تنفس
unattended operation
U
عملکرد بی مراقب
unattended operation
U
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
to put something into operation
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
binary operation
U
عمل دوتایی
[ریاضی]
Operation room.
U
اتاق عمل ( بیمارستان )
A surgical operation .
U
عمل جراحی
operation keys
U
کلیدهایعملیات
unattended operation
U
عملکردبی مراقب
unattended operation
U
هملکرد مراقبت نشده
telephone operation
U
طرز کار تلفن کار تلفن
telephone operation
U
عملکرد تلفن
synchronous operation
U
عملیات همزمان
pseudo operation
U
عملواره
privieged operation
U
عمل ممتاز
point operation
U
عمل نقطهای
parallel operation
U
عملیات موازی
parallel operation
U
عملکرد موازی
parallel operation
U
عمل موازی
operation research
U
تحقیق درعملیات
operation research
U
پژوهش عملیاتی
ready for operation
U
اماده کار
synchronous operation
U
عمل همگام
symmetry operation
U
عمل تقارن
surgical operation
U
دست کاری
surgical operation
U
عمل جراحی
string operation
U
عملکردرشتهای
string operation
U
عملیات رشتهای
serial operation
U
عملیات سری
serial operation
U
عمل نوبتی
revenue operation
U
عملکرد
rescue operation
U
عملیات نجات
nand operation
U
عمل نقیض و
emergency operation
U
بهره برداری اضطراری
cycle of operation
U
دوره عمل سلاح
conversational operation
U
عملیات محاورهای
contouring operation
U
فرم کاری
contouring operation
U
کار فرم دهی
continous operation
U
کار دائمی
autonomous operation
U
عملیات مستقل
concurrent operation
U
عملکرد همزمان
concept of operation
U
تدبیر عملیاتی
cycle of operation
U
جریان عمل جنگ افزار
dagger operation
U
عمل خنجری
dyadic operation
U
عملکرد دوتایی
continous operation
U
عملکرد پایدار
dyadic operation
U
عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
dyadic operation
U
عمل دوتایی
duplex operation
U
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
dual operation
U
عمل همزاد
destructive operation
U
عملیات مخرب
autonomous operation
U
عملیات ازاد
computer operation
U
عملیات کامپیوتر
computer operation
U
عملکرد کامپیوتری
boolean operation
U
عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
boolean operation
U
عمل بولی
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
block operation
U
عملیات بلوک
binary operation
U
عملکرد دودوئی
binary operation
U
عمل دودوئی
base operation
U
عملیات پایگاهی
binary operation
U
عمل دودویی
boolean operation
U
جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
boolean operation
U
عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
component operation
U
عناصر عملیاتی
cesarian operation
U
عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
auxiliary operation
U
عمل کمکی
auxiliary operation
U
عملیات کمکی عملکرد کمکی
boolean operation
U
عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation
U
عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
boolean operation
U
کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
boolean operation
U
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
bi conditional operation
U
عمل دوشرطی
emergency operation
U
کارکرد
n ary operation
U
عمل N تاییN
area of operation
U
منطقه عملیات
manual operation
U
عملیات دستی
manual operation
U
عمل دستی
majority operation
U
عمل اکثریت
arithmetic operation
U
عملیات حسابی
arithmetic operation
U
عمل ریاضی
arithmetic operation
U
عمل حسابی
logical operation
U
عملکرد منطقی
logical operation
U
عمل منطقی
amphibious operation
U
عملیات اب خاکی
method of operation
U
روش کار
n adic operation
U
عمل N تاییN
multijob operation
U
عملیات چند کاره
monadic operation
U
عملکرد یگانه
monadic operation
U
عملکرد تکین
molding operation
U
قالب کاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com