Perdic | onion skin architecture | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 177 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	onion skin architecture U	طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	onion skin U	پوست پیاز
	onion skin U	پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
	onion skin U	یکجور کاغذ نازک
	onion skin language U	زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
	onion U	پیاز
	onion color U	رنگ پیازی
	green onion U	پیازچه
	onion couch U	یکجور جو وحشی
	pickling onion U	پیازتند
	common onion U	پیاز
	sea onion U	پیاز عنصل
	garden onion U	پیاز
	bulb onion U	پیاز
	onion grass U	یکجور جو وحشی
	french onion soup U	سوپ پیاز فرانسوی
	Naples/flowering Onion U	سیر ناپل
	architecture U	حافظه و وسایل ورودی / خروجی
	architecture U	هنر معماری
	architecture U	ساختار
	architecture U	فاهر و اتصالات سخت افزار داخلی کامپیوتر و ارتباطات منط قی بین CPU
	architecture U	طراحی سیستم کامپیوتری در لایه هایی طبق کارایی و خصوصیاتشان
	architecture U	سبک معماری مهرازی
	architecture U	معماری
	Hard architecture U	[ساختمان محکم، غیر شخصی و بدون پنجره که معمولا زندان ها و بیمارستان های روانی به این سبک ساخته می شده است.]
	Green architecture U	[ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
	Green architecture U	معماری سبز
	Industrial Architecture U	معماری خانه های صنعتی
	interion architecture U	معماری داخلی
	Islamic architecture U	معماری اسلامی
	Jacobean architecture U	سبک جاکوبی
	Jesuit architecture U	معماری مجزایی
	Kinetic architecture U	معماری جنبشی
	style of architecture U	سبک معماری
	Aztec architecture U	معماری آزتکی [مربوط به ساکنان جزیره تکسکوکو]
	landscape architecture U	معماری محوطه سازی
	electrographic architecture U	[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
	Greek architecture U	معماری یونانی
	Georgian architecture U	معماری جرجی [در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
	figurative architecture U	معماری مشجر
	Cretan architecture U	معماری کرتی
	Coptic architecture U	معماری مسیحیان مصر
	contextual architecture U	معماری بافت گرایی
	Conceptual architecture U	معماری ادراکی
	action architecture U	[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
	Analogical architecture U	[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
	Assyrian architecture U	معماری آشوری
	Community architecture U	[جنبش مداخله در طراحی ساختمان های انگلیس]
	Babylonian architecture U	معماری بابلی
	defensive architecture U	معماری نظامی
	Dravidian architecture U	[معماری مرسوم در قسمت شبه قاره هند]
	Fantastic architecture U	معماری غیر عادی
	Experimental architecture U	معماری تجربی
	Estruscan architecture U	معماری اتروسکی
	Ethiopian architecture U	معماری حبشی [معبدهایی که از سنگ ساخته می شد]
	Ersatz architecture U	[معماری الکتریکی با نقش هایی در مرکز]
	Elizabethan architecture U	معماری دوره ملکه الیزابت [انگلستان]
	Egyptian architecture U	معماری مصری
	ecological architecture U	معماری بوم شناختی
	earth architecture U	معماری خشتی
	carboard architecture U	[مدل طراحی با سطحی صاف]
	landscape architecture U	معماری طبیعت
	buddhist architecture U	سبک معماری بودائی
	display architecture U	معماری نمایشی
	computer architecture U	معماری کامپیوتر
	chinese architecture U	معماری چینی
	interior architecture U	معماری داخلی
	byzantine architecture U	سبک معماری بیزانسی
	achaemenid architecture U	معماری هخامنشی
	architecture proper U	معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
	baroque architecture U	سبک معماری باروک
	environment architecture U	معماری محیط
	environment architecture U	معماری محوطه
	monumental architecture U	معماری با عظمت
	egyptian architecture U	معماری مصری
	open architecture U	معماری باز
	landscape architecture U	معماری ارایش زمین
	network architecture U	معماری شبکه
	Micro Channel Architecture U	تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
	Micro Channel Architecture U	- بیتی است که وسایل کنترل باس را پشتیانی میکند
	earth-work architecture U	معماری خشتی
	systems network architecture U	روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
	systems application architecture U	معماری کاربردی سیستم ها
	CD ROM Extended Architecture U	فرمت ROM-CD پیشرفته که نحوه ذخیره سازی صورت و تصویر داده را روی دیسک ROM-CD مشخص میکند
	Industry Standard Architecture U	استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
	anglo-saxon architecture U	[معماری انگلیسی در پایان قرن ششم میلادی. از مشخصه های ساختمان های آن استفاده از تیرک های چوبی بود.]
	Early Christian architecture U	سبک معماری دوران مسیحیت
	late-Modern architecture U	[معماری که تصویرها و ایده ها و نقش و نگار آن گرفته شده از جنبش معماری مدرن بود.]
	systems network architecture U	معماری شبکه سیستم ها
	skin U	پوست
	next to the skin U	زیر همه جامه ها
	skin U	لخت کردن
	skin U	پوست کندن با پوست پوشاندن
	skin U	جلد
	skin U	چرم
	skin U	پوسته
	get under one's skin <idiom> U	آزاردادن
	with a whole skin U	پی گزند سالم
	skin U	پوسته ریخته گی
	next to the skin U	روی تن
	were i in his skin U	اگر بجای او بودم
	skin U	پوست پوستی
	extended industry standard architecture U	معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
	kid skin U	پوست بزغاله
	kid skin U	شورو
	skin deep U	سطحی
	scarf skin U	پوشش یاغلاف بیرونی
	skin-divers U	غواص
	skin-diver U	غواص
	skin diver U	غواص
	kid skin U	تیماج
	skin diving U	غواصی
	calf skin U	پوست گوساله
	skin-diving U	غواصی
	calf skin U	تیماج
	skin tight <adj.> U	بدن نما
	corrugated skin U	پوسته موجدار
	soft skin U	پوسته نرم
	goose skin U	ترکیدگی پوست ازسرمایابیم
	sheep skin U	پوست گوسفند
	skin deep U	فاهری
	he was a skin and bones U	همه پوست واستخوان بود
	skin deep U	فقط تا روی پوست رویی
	water skin U	مشک
	skin effect U	اثر پوست
	smoothing the skin U	کاشیکاری
	skin effect U	اثر سطحی
	skin dive U	غوص کردن
	wing skin U	پوسته بال
	skin-tight U	تنگ
	skin-tight U	چسبیده
	leather skin U	پوستچرمی
	skin dive U	زیر ابی رفتن
	skin surface U	سطحپوست
	warty skin U	پوستزگیلدار
	skin with mortar U	رومالی کردن با ملات
	skin with mortar U	اندود کردن با ملات
	skin the cat U	حالت گربهای
	skin eruption U	جوش
	skin eruption U	دانه
	skin eruption U	بثورات
	skin friction U	مقاومت پوسته
	skin game U	قمار از روی تقلب
	skin game U	تقلب درقمار
	skin game U	فریبکاری
	skin graft U	پوست به بدن پیوند زدن پیوندپوست
	skin paint U	نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
	skin the cat U	اسکن د کت
	banana skin U	اشتباهتصادفیو سهوی
	lion skin U	دلیری بخود بسته
	by the skin of one's teeth <idiom> U	بزور [با زحمت] کاری را با موفقیت انجام دادن
	skin and bone U	لاغر
	skin and bone U	پوست واستخوان
	scarf skin U	فوق الجلد
	scarf skin U	جلدرویی
	scarf skin U	بشره
	scarf skin U	پوست برونی
	oxide skin U	پوسته اکسید
	oxide skin U	قشر نازک اکسید
	skin churn U	خیک
	(by the) skin of one's teeth <idiom> U	فقط وفقط
	(no) skin off one's nose <idiom> U	دلبستگی به چیزی ،دلواپسی
	Everyone was thinknig of his own skin. U	هر کس به فکر جان خود بود
	by the skin of one's teeth <idiom> U	باسود بسیار اندک
	jump out of one's skin <idiom> U
	skin alive <idiom> U	سرزنش کردن،کتک زدن
	skin and bones <idiom> U	خیلی لاغر
	skin-deep <idiom> U	سطحی
	magnetic skin effect U	جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
	To eat an apple with the skin. U	سیب را با پوست خوردن
	galvanic skin response U	پاسخ برقی پوست
	Oily skin (food). U	پوست ( غذای ) چرب
	the sun had parched his skin U	افتاب پوست تنش را سوزانده بود
	galvanic skin response U	جی اس ار
	save one's neck/skin <idiom> U	نجات خوداز خطر ومشکل
	He escaped by the skin of his teeth. U	بزحمت جانش رانجات داد
	The skin ages intrinsically and extrinsically. U	سن پوست از درون و بیرون رشد می کند.